المسرعة: گروه شتابنده.قيل الباطل: گفتار بيهوده و گزاف.المغضيه: چشم پوشنده. را ن: بر قلب مهر زده شود، ران يرين على قلبه، يعنى زنگار بر دلش احاطه يافت، برخى گفته اند: رين گناه بر روى گناه است تا اينكه قلب سياه شود و اين در اثر غلبه ى گناه است [ همان جا. ] تا ول: تاول و تاويل: تفسير كلامى است كه معانى مختلف داشته باشد، تفسير آن از ظاهر آن صحيح نيست و از غير لفظ و ظاهر تفسير مى شود.اشاره: به بهترين وجهى در امرى دستور دادن.اعتضتم: عوض كرديد. محمله: بر دوش گرفتن آن.غبه: با كسر غين و تشديد باء: عاقبت و سرانجام. و بيلا: داراى وزر و وبال؛ عذاب وبيل: شديد.ضراء: زمين هموارى كه در آن درندگان باشد [ همان جا. ] هنبثة: گفتارهاى گوناگون بى اساس. و ابل: بارانهاى درشت دانه.قربى: حق صاحبان قرابت و نزديكى.ترب: بر وزن فعل به معناى خاك.التجهم: روى ترش كردن.مغتصب: مبنى بر مجهول؛ يعنى، مغصوب، غصب شده.كثب: با دو ضمه، جمع كثيب: به تل از شن گفته مى شود.شجن: غم و اندوه.العجم: در مقابل عرب است.رجل اعجمى: مرد غيرعرب
شرح
اين بخش در توبيخ حاضران كه مهاجرين و انصار را تشكيل مى دادند مى باشد، و آنان را به گروه شتابنده به پذيرش گفتار باطل و چشم پوشندگان از كردار زشت و زيانبار توصيف فرمود. براستى كه عبارت شريفه به مصداق «صدر من اهلها و وقع في محلها» مى باشد و همه را شريكة القرآن عليهماالسلام از آيات قرآن كريم استفاده و اقتباس فرموده، كه همه ى كجرويها در نتيجه ى سوء اختيار خودشان مى باشد و اثر اعمال زشت است كه اساسش را محبت دنيا تشكيل مى دهد، زيرا حرص به رياست دنيا موجب شد كه ميان انصار اختلاف و شكاف ايجاد شود و همان اختلاف، زمينه را براى بهره مندى خليفه و اطرافيانش فراهم ساخت، لذا با كلمه ى كوبنده ى ردع «كلا: نه اين چنين است» تعبير مى فرمايد، كه هرچه به سرتان آمد و آنچه خواهد آمد همه را خود سبب و علت شده ايد، وگرنه شيطان هم علت بدبختى شما نيست، بلكه همان كشش و ميل باطنى است كه در اثر اعمال قبيح فطرت قلب شده و اصالت و پاكى خود را از دست مى دهد و طبيعت گرايش به باطل را پيدا مى كند.چنانچه در گذشته شرح شد، شيطان مى گويد: «مالي الا ان دعوتكم فاستجبتم لي فلا تلوموني و لوموا انفسكم [ ابراهيم (14) آيه 22. ]» من كارى نكردم مگر يك دعوت، و اين شما تبهكاران بوديد كه با جان و دل به سراغ من آمديد و مرا استجابت نموديد، پس مرا سرزنش نكرده و خود را سرزنش كنيد، و در نتيجه، اعمالى از شما سرزد كه گوش شنوا و چشم عاقبت بين را از شما برگرفت.اما چه كار بد و نكوهيده از شما سرزد:1. آيات الهى را بد تأويل و تفسير نموديد و در نتيجه، حق اهل بيت عصمت و طهارت را غصب كرديد.2. آنچه تصميم گرفته و نتيجه ى مشورت شما شد، بسيار بد و هلاكت مسلمانان را در بر خواهد داشت، و اين دو نشانه ى انحراف از مسير اصلى خلافت و امامت كبراى الهى است كه آن را با دست خود منحرف ساختيد.3. و آنچه را كه از دست داده و ديگرى را به جاى آن گرفتيد شر بود، و وقتى متوجه خواهيد شد كه از جلو ديدگان شما پرده ى عالم طبيعت برداشته شود و فراسوى اين عالم خاكى را به رأى العين مى بينيد، آنگاه خواهيد يافت با بارى گران و وزر و وبال سنگين با بدبختى قرين هستيد، و آنچه اندر وهم شما نيايد خود را در شكنجه و عذاب درخواهيد يافت؛ اما اينكه در آينده چگونه از مسير صحيح خود منحرف شده و پيامدهاى ناگوار و هولناك در انتظار امت اسلامى نشسته، اين مسأله را در ديدارى كه با زنهاى انصار و مهاجرين با حضرت انجام دادند بيان فرموده: «والله لو تكافوا عن زمام نبذه رسول الله صلى الله عليه و آله اليه لاعتلقه ولسار بهم سيرا سجحا؛ به خدا سوگند اگر آنان زمامى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله به او (على عليه السلام) واگذار كرده بود خود را بازمى داشتند، بر او متعلق مى شد و آنان را در مسيرى بسيار سهل و نرم قرار مى داد». سپس از اوضاع و آينده ى مسلمانان خبر مى دهد: «اما لعمر الهك لقد لقحت، فنظرة ريث ما تنتج ثم احتلبوا طلاع القعب دما عبيطا، و ذعافا ممقرا؛ به خدا سوگند! اوضاع آبستن حوادثى شد، به اندازه ى دوران وضع حمل ناقه بيشتر در انتظار نخواهيد ماند، سپس قدحهايى از خون تازه خواهيد دوشيد و به سم كشنده و مهلكى گرفتار خواهيد شد.
فاطمه و على
ثم انكفأت عليهاالسلام و اميرالمؤمنين يتوقع رجوعها اليه و يتطلع طلوعها عليه فلما استقرت بها الدار قالت لأميرالمؤمنين عليه السلام يابن ابيطالب! اشتملت شملة الجنين و قعدت حجرة الظنين! نقضت قادمة الاجدل فخانك ريش الاعزل! هذا ابن ابي قحافه يبتزنى نحيلة ابي و بلغة ابني لقد اجهر خصامى و الفيته الد في كلامي حتى حبستني قيلة نصرها و المهاجرة وصلها و غضت الجماعة دونى طرفها فلا دافع و لا مانع خرجت كاظمة وعدت راغمة اضرعت خدك يوم اضعت حدك افترست الذئاب وافترشت التراب ما كففت قائلا و لا اغنيت باطلا و لا خيار لي ليتني مت قبل هنيتى و دون ذلتي عذيري الله منك عاديا و منك حاميا و يلاي في كل شارق مات العمد و وهن العضد شكواي الى ابي و عدواي الى ربي اللهم انت اشد قوة و حولا و احد بأسا و تنكيلا.فقال اميرالمؤمنين عليه السلام لاويل عليك الويل لشانئك نهنهي عن وجدك يا ابنة الصفوة و بقية النبوة فما ونيت عن ديني و لا اخطأت مقدوري فان كنت تريدين البلغة فرزقك مضمون و كفيلك مأمون و ما اعد لك افضل مما قطع عنك فاحتسبي الله، فقالت: حسبي الله و امسكت.سپس حضرت صديقه ى طاهره- صلوات الله عليها- برگشت و مولا در انتظار مراجعتش و درخشيدن سيماى مباركش بود. وقتى كه در خانه قرار گرفت به مولا فرمود:اى فرزند ابى طالب! آيا مانند كودكى كه در جنين است، پرده پوشيده اى و در خانه نشسته اى مانند كسى كه به او تهمت زده شده است. شاه پرهاى بازها را درهم مى شكستى، اما اكنون از پر و بالهاى مرغان ناتوان فرومانده اى!؟ اينك فرزند ابى قحافه، عطيه پدر و قوت و معيشت فرزندانم را به ظلم مى ربايد ، آشكارا با من دشمنى مى ورزد و به سختى در سخن من مى تازد و جسورانه مجادله مى كند. كارم به جايى كشيده كه انصار دست از يارى من برداشته و مهاجرين ديگر رشته ى دوستى را گسسته اند و مردمان، ديگر هم چشم از يار و ياورى ام پوشيده اند. اينك نه مدافعى دارم نه ممانعت كننده اى ، با دلى آكنده از خشم بيرون شدم و با نهايت خوارى و خفت برگشته ام.آرى، آن روز شكست خوردى كه تندى و حدت خود را ضايع ساختى.روزگارى گرگان را شكار و پاره مى كردى، اما هم اكنون خاك نشينى را اختيار كرده اى!؟ جواب گوينده را نمى دهى و باطلى را از سر راه برنمى دارى.من هم ديگر چاره را از دست داده ام، اى كاش! پيش از اين خوارى و ذلت مرده بودم.(دلم تنگ است، بجز شما اين عقده ها را پيش چه كسى خالى كنم؟) و عذرخواه من در اين سخنان كه با شما بازگفتم و كم حرمتى كه صادر شد، خداى من است.چه مرا وابگذارى و يا حمايت فرمايى، و اى بر من در هر طلوع آفتاب، تكيه گاه و محل اعتمادم مرد، بازويم سست شد، به پيشگاه پدرم شكايت مى برم و از پروردگارم دادخواهى مى كنم. بارالها! قوت و قدرت تو از همه بيشتر و عذاب و نكال تو از همه شديدتر است.آنگاه مولاى متقيان فرمود: هرگز بر تو سختى و ناگوارى نيست، همه ى ناگواريها از آن دشمن بدخواه شماست ، غم و اندوهتان را فرونشانيد، اى دختر برگزيده ى عالميان و يادگار پيامبر آخرالزمان!.