برداشت عرب از نبوت و معاد
عرب جاهلى چنين مى پنداشت كه پيامبر بايد از خوردن و آشاميدن و همسر گرفتن و فرزند داشتن و در بازار راه رفتن خوددارى نمايد، و هيچ يك از اينها با شأن رسالت و پيامبرى سازگار نيست. در قرآن كريم به همه ى آنها اشاره شده؛ مثلا، از آنها نقل مى كند كه:«مال هذا الرسول يأكل الطعام و يمشى في الاسواق لولا انزل اليه ملك فيكون معه نذيرا [ فرقان (25) آيه ى 7. ]؛ اين چگونه پيامبرى است كه غذا مى خورد و در بازارها به راه مى افتد، و چرا ملكى به همراه او فرستاده نشده تا همراه او مردم را بيم دهد.» مى بينيم مشركان بر اساس فطرت الهى اگر چه در مقام عمل مى خواستند اين فطرت را ناديده بگيرند، ولى اصل ضرورى بودن پيامبر را نمى توانند انكار نمايند و بلكه به خيال باطل خود، پيامبر را بى نياز و بالاتر از نياز به غذا و همسر مى پنداشتند، و به اصطلاح اشكال در صغراى قضيه بوده نه كبرا.در مورد معاد هم نمى توانستند به حساب فكر كوتاه خود باور كنند چگونه انسان دوباره پس از مرگ زنده مى شود. قرآن استبعاد اين افراد را چنين نقل مى كند: «أاذا كنا عظاما و رفاتا إنا لمبعوثون خلقا جديدا [ اسراء (17) آيه ى 98. ]؛ آيا وقتى كه ما استخوان شده و پوسيديم، باز با خلقت ديگر مبعوث خواهيم شد!؟» و يا در آيه ى ديگر مى فرمايد: «ان هى الا حياتنا الدنيا نموت و نحيا و ما نحن بمبعوثين [ مؤمنون (23) آيه ى 37. ]؛ جز اين زندگى دنيا كه زنده مى شويم و مى ميريم حيات ديگرى نيست، و ما مبعوث نخواهيم شد.»رواج رباخوارى
طبرى مى گويد: هنگامى كه زمان طلب فرامى رسيد، بستانكار به بدهكار مى گفت: وام را مى دهى يا به مبلغ ربا مى افزايى؟ اگر بدهكار قدرت تأديه ى وام را داشت، مى داد وگرنه به مبلغ ربا در هر سال افزوده مى شد. شايد به همين جهت آيه ى شريفه اشاره مى فرمايد: «يا ايها الذين آمنوا لاتأكلوا الربا اضعافا مضاعفة [ آل عمران (3) آيه ى 130. ]؛ اى افرادى كه ايمان آورده ايد! ربا را به چند برابر افزون نخوريد.» از مظاهر انحطاط جامعه ى جاهلى، شيوع زنا بود. هر مرد مى توانست با چند زن ارتباط نامشروع برقرار بكند، و همان طور نيز زن مى توانست با چند مرد ارتباط نامشروع جنسى برقرار بكند، تا جايى كه زنها را بالاجبار وادار به زنا مى كردند: «و لا تكرهوا فتياتكم على البغاء ان اردن تحصنا [ نور (24) آيه ى 33. ]؛ و دخترهاى خود را مجبور به زنا و فجور نكنيد، و براى درآوردن پول به اين ننگ اقدام ننماييد.»به كجا رسيدند!؟
از چنين اوضاع فلاكت بار در عرض مدت كم رهايى يافته و به جايى رسيدند كه آن را مهيار ديلمى چنين خلاصه مى كند:ما برحت مظلمة دنياكم ما برحت مظلمة دنياكم حتي اضاءت كوكب في هاشم حتي اضاءت كوكب في هاشم
بنتم به و كنتم من قبله بنتم به و كنتم من قبله سر يموت في ضلوع كاتم سر يموت في ضلوع كاتم
فصار هل من ملك مسالم فصار هل من ملك مسالم يقول هل من ملك مقاوم يقول هل من ملك مقاوم