از ظلمات جهل به سوى نور علم كوشيد.آن حضرت فرمود:(ور كزت فيكم راءية الايمان و وقفتكم على معالم الحلال و الحرام )و پرچم ايمان را در ميان شما استوار ساختم (تا گمراه نشويد) و شما را بر نشانه هاى حلال و حرام واقف ساختم .)اين جداى از شعور و بينش سياسى است كه آن حضرت و فرزندانش در نشر آن همت گماشتند.ط) برنامه دقيق و حساب شده اى طرح كردند كه مى توانست امت را از اطلاع بر بسيارى از راهنمايى ها و اقوال و موضع گيرى هاى پيامبر عظيم الشاءن اسلام محروم گرداند. اين برنامه خطرناك در قالب منع نقل احاديث پيامبر به طور مطلق و يا بر اساس بيّنه ، ظهور يافت و حتى با ضرب و حبس و تهديد به قتل ، از نقل آن جلوگيرى كردند، سپس كتابت احاديث نبوى را ممنوع كرده و هر چه را توانستند، در عرض يك ماه از آنچه كه صحابه كه نوشته بودند جمع آورى كرده و سوزاندند.در مرحله بعدى ، قصه پردازان را به قتل اسرائيليات تشويق كردند و احاديث فراوانى در تاءييد آن ساختند. آن گاه به افراد معينى اجازه دادند كه روايت نقل كنند. و حتى ابوموسى هم از نقل حديث پيامبر عليه السّلام خوددارى كرد، تا نظر جديد خليفه دوم را در اين باره بداند.به علاوه ، بزرگان صحابه را در مدينه حبس كردند و آنان را از رسيدن به مناصب مهم محروم كردند، تا مبادا به نشر احاديث پرداخته و از اين راه ، خلافت را از آنان گرفته و به قبضه خود درآورند.سپس مقرر كردند كه تنها امر او حاكمان ، حق فتوا دارند. روايت كردند كه رسول خدا عليه السّلام فرموده است !(براى مرد مؤ من با ايمان در امارت خيرى نيست .)حذيفه به عمر گفت : تو از افراد فاجر كمك مى گيرى .عمر گفت : من به آنان پست و مقام مى دهم تا از نيروى آنان استفاده كنم و در ضمن مراقبشان هم هستم .عمر گفت : اهالى كوفه بر من چيره شده اند، فرد مؤ منى را بر آنان مى گمارم ، قدرت و توان كارى ندارد، انسان فاجرى را به كار مى گمارم ، فسق و فجور مى كند.بدين گونه كسانى كه اجازه فتوا و روايت از پيامبر عليه السّلام و بنى اسرائيل داشتند، فرصت يافتند تا آنچه مى خواهند به امت تزريق كنند و ملت مسلمان را با افكار و معارف ، اقوال و مواضع حقيقى يا ساختگى خود دمساز كنند، و نيز به تحريف و حتى نابودى بسيارى از حقايقى بپردازند كه آن را مخالف اهداف خويش مى ديدند. آن طور كه متون بسيارى تاءكيد دارد، بخش معظم نشانه هاى دين از بين رفت و احكام شريعت مقدس محمّدى محو و نابود گرديد.مى گويند: بيش از پانصد حديث در اصول احكام و همين اندازه در اصول سنن به امت اسلامى نرسيد.اين امر موجب شد تا پرده سنگينى از شك و ترديد برده ها و بلكه صدها هزار و حتى ميليون ها حديث - كه مى گفتند:نزد حافظان است يا هنوز هم در ميان كتاب ها محفوظ است - كشيده شود.از اين رو مى بينيم كه به كذب و ساختگى بودن ده ها و بلكه صدها هزار حديث حكم مى كنند. جهل و نادانى مردم به جايى رسيد كه يك سپاه كامل نمى دانستند اگر كسى محدث نشود، نبايد دوباره وضو بگيرد و وضويش نقض نشده است !(ابوموسى به منادى فرمان داد كه فرياد برآورد: بدانيد كه جز بر كسى كه محدث شده ، بر فرد ديگرى وضو واجب نيست .را وى گويد: نزديك بود علم از بين برود و جهل و نادانى جاى آن را بگيرد و انسان از نادانى ، مادرش را با شمشير بكشد.حتى (بسيارى از صحابه موافقت كردند كه بسيارى از نصوص را رها كنند، زيرا مصلحت خود را در آن ديدند.)ابن ابى الحديد معتزلى درباره على (ع ) مى گويد:(دشمنانش گفتند: او اهل راءى و نظر نيست ، زيرا وى به شرع مقدس اسلام مقيد بود و خلاف آن را روا نمى دانست و به چيزى كه دين تحريم مى كرد، عمل نمى كرد.خودش گفته است : اگر دين و تقوا جلوى مرا نمى گرفت ، من زيركترين عرب بودم ، اما خلفاى ديگر بر اساس مصلحت خود و موافق خواسته هاى درونى خويش عمل مى كردند، خواه مطابق احكام شرع باشد و خواه نباشد.