تحلیلی از زندگانی سیاسی امام حسن مجتبی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحلیلی از زندگانی سیاسی امام حسن مجتبی (ع) - نسخه متنی

جعفر مرتضی عاملی؛ مترجم: محمد سپهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مردمى پرسش هايى درباره ناس ، اشباه الناس و نسناس از امام پرسيد كه حضرت او را به امام حسن (ع )

راهنمايى كرد و آن حضرت به آنها پاسخ داد.

از ديگر سوى ، اميرالمؤ منين از فرزندش امام حسن (ع ) پرسيد:

بين ايمان و يقين چقدر فاصله است ؟

فرمود: چهار انگشت .

فرمود چگونه ؟

امام حسن فرمود: ايمان آن است
كه با گوش خود مى شنوى .

مردى خدمت اميرالمؤ منين (ع ) شرفياب شد و پرسش هايى از او كرد؛ از جمله سؤ ال كرد:

وقتى انسان مى
خوابد، روحش به كجا مى رود؟

چگونه انسان چيزى را به خاطر مى آورد و چيزى را از ياد مى برد، و چگونه
افراد به دايى يا عموى خود شباهت پيدا مى كنند؟

اين مرد در نظر گرفته بود كه اگر حضرت به اين پرسش ها
پاسخ دهد، بدان معناست كه كسانى كه حقش را غضب كرده اند، اهل ايمان نيستند و اگر از پاسخ آنها
درمانده ، وى و ديگران در يك سطح بوده و با هم برابرند.

در آن موقع اميرالمؤ منين و فرزندش امام حسن (ع ) و سلمان (ره ) در مسجدالحرام بودند. اميرالؤ منين آن
مرد را به امام حسن (ع ) هدايت كرد.

امام حسن (ع ) طورى پاسخ داد كه آن مرد قانع شد. اميرالمؤ منين خبر داد كه او خضر است .

معاويه كسى را نزد اميرالمؤ منين فرستاد تا از حضرت بپرسد:

فاصله ميان حق و باطل چه اندازه است ؟

قوس
و قزح و نيز مؤ نث چيست ؟

آن ده چيز كه برخى سخت تر از برخى ديگر است كدام است ؟

اميرالمؤ منين او را
به امام حسن (ع ) راهنمايى كرد و حضرت به همه آنها پاسخ فرمود.

پادشاه روم مسائلى را براى معاويه فرستاده و از او پاسخ خواست ، اما معاويه در پاسخ آنها درمانده .

مسائل را براى امام حسن (ع ) فرستاد تا حضرت بدان پاسخ گويد.

در بعضى از نصوص آمده كه پيامبر اكرم (ص ) پرسش هايى را به امام حسن (ع ) ارجاع داد تا بدآنها پاسخ گويد.

روزى اميرالمؤ منين (ع ) از فرزندش حسن خواست كه نامه اى به عبداللّه بن جندب بنويسد؛ حضرت نوشت :

انّ محمّد اكان امين اللّه فى اءرضه ، فلما ان قبض محمّد اكنا اهل بيته ، فنحن امناء اللّه فى اءرضه
عندنا علم البلايا و المنايا و انساب و مولد الاسلام و انا لنعرف الرجل اذا راءيناه بحقيقة الايمان
و بحقيقة النفاق ؛

محمّد، امين خدا بر روى زمين بود، و چون قبض روح شد، ما كه اهل بيت او هستيم ، امناى الهى بر روى زمين
مى باشيم . علم منايا و بلايا، انسان عرب و ظهور اسلام نزد ماست ، و چون كسى را ببينيم ، به حقيقت
ايمان يا نفاق او پى مى بريم .

پس به ذكر فضائل اهل بيت پرداخت و فرمود:

ونحن افراط الانبياء و نحن ابناء الا وصياء (و نحن خلفاءالارض )؛

ما هستيم سلاله انبياو ابناى اوصيا (و ماييم خلفاى زمين ).

سپس به ذكر منزلت اهل بيت و لزوم ولايت اميرالمؤ منين پرداخت اين نامه ، نامه بسيار مهمى است ، بد
نيست به آن مراجعه نماييد.

ابن عباس نقل مى كند كه گاو ماده اى از كنار حسن بن على (ع ) گذشت .

حسن فرمود:

هذه حبلى بعجلة انثى ، لها غرّة فى جبهتها و راءس ذنبها اءبيض ؛

اين گاو، گوساله ماده اى در شكم دارد، پيشانى سفيد است و سر دمش ‍ نيز سفيد است .

به همراه قصاب به راه افتاديم ، تا گاو را كشت .

گوساله را به همان ترتيب يافتيم كه حسن توصيف كرده
بود.

به او عرضه داشتيم :

مگر خدا نمى فرمايد: (ويعلم ما فى الاءرحام ) پس چگونه آن را دانستى ؟

فرمود:

انا نعلم الخزون المكتوم الذى لم يطّلع عليه ملك مقرب و لانبى مرسل ، غير محمّد و ذريّته ؛

ما محزون مكتوم را كه نه ملك مفرب از آن مطلع است و نه پيامبر مرسل ، جز محمّد و ذريه پاكيزه اش ، مى
دانيم .

تفصيل اين مطلب و ساير پرسش ها، در منافع مذكور در پاورقى موجود است ، بدان جا رجوع كنيد. از جمله
آنچه كه حضرت درباره نوشته هاى روى بال ملخ بيان كرده و ابن عباس آن را از علم مى داند، در آن جا آمده
است .

/ 73