تحلیلی از زندگانی سیاسی امام حسن مجتبی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحلیلی از زندگانی سیاسی امام حسن مجتبی (ع) - نسخه متنی

جعفر مرتضی عاملی؛ مترجم: محمد سپهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اسلام در نفوس بسيارى از حاكمان و اعوان و انصارشان كه به خاطر مصاحبت پيامبر (ص ) و رؤ يت آن حضرت در
ميان توره مردم مكان و منزلتى داشتند، چندان رسوخ نكرده بود و بر انحرافات ، مفاهيم و آداب و رسوم
جاهليت باقى بودند و از مقام و موقعيت خود در راه تثبيت آن ها از هيچ كوششى فروگذار نكردند، حتى از
راه جعل حديث و انتساب آن به رسول خدا (ص ) در اين راه كوشيدند. در تبعيض نژادى و برترى دادن عرب بر عجم
و موارد ديگرى كه بدان اشارت رفت ، وضع به همين منوال بود.

خلاصه اين كه گسترش اسلام و نشر تعاليم عالى آن ، به هيچ وجه مورد اهتمام و كوشش زمامداران نبود.

هرگاه اسلام مردم ظاهرى و بدون بعد عقيدتى و عارى از هر گونه اصول و قواعد علمى و فرهنگى باشد و در
روح و روان و عقل و وجدان انسان طورى جايگزين نشود كه به صورت يك محرك وجدانى و درونى درآيد، به تدريج
متلاشى خواهد شد و در حركات و مواضع انسان اثرى از خود به جاى نخواهد گذاشت . از طرف ديگر، مردم به
چنين اسلامى عادت خواهند كرد و اسلام به صورتى در نظرشان جلوه خواهد كرد كه هيچ منافاتى با انواع
انحرافات و جنايات غير انسانى نداشته باشد.

اگر نگوييم كه چنين اسلامى ، به كالبد شكافى هاى بسيار
دقيق و عميقى نيازمند است كه خيلى از نيروها و امكانات را به تحليل برده و بخش ‍ عظيمى از آن را به
هدر خواهد داد، حداقل بايد بگوييم : هدايت اين مردم به سوى اسلام اصيل در دراز مدت ، كارى مشكل و طاقت
فرسا خواهد بود، در حالى كه مى توانستند با پيروى و تاسى از رسول خدا (ص ) و حركت در خط پيامبر عظيم
الشاءن جلو بسيارى از اين مصائب و مشكلات را بگيرند و واقعه را قبل از وقوع علاج كنند.

از سوى ديگر، جنين جامعه اى از امنيت و مصونيت كافى برخوردار نخواهد بود، تا آن را از گزند حوادث و
دستبرد اشرار و بيگانگان و حتى كسانى كه آن را وسيله اى براى انهدام و ضربه زدن به اسلام حقيقى قرار
داده اند، نگهدارى كند.

اسلامى كه مانع رسيدن آنها به انحرافات و خواسته ها و اميال نفسانى مى شود. با مراجعه به تاريخ در مى
يابيم كه اين مساءله خصوصا در زمان امويان و پس از آن تحقق يافت .

يك متن تاريخى درباره جامعه تاريخى عراق در عصر امام حسن (ع ) مى گويد:

(گروه هاى گوناگون از مردم با آن حضرت بودند. برخى از شيعيان او و پدرش ، برخى از خوارج كه هدفشان
تنها جنگ با معاويه بود و مى خواستند از هر راهى شده با معاويه بجنگند و برخى از آنان مردمانى فتنه جو
و حريص به غنيمت هاى جنگى كه دين و ايمانى نداشتند، برخى نيز افراد دو دل بودند كه عقيده و ايمان
محكمى به آن حضرت نداشتند و برخى ديگر روى غيرت و عصبيت قومى و پيروى از سران قبائل خود به سوى اسلام
آمده بودند و دين و ايمانى نداشتند.)

على رغم اينكه عراق نزديك ترين منطقه به مركز خلافت اسلامى بود، و على رغم اينكه از سوى هيات حاكمه
نسبت به عراق كه مركز هدايت سپاهيان مسلمان براى فتح مناطق شرقى بود، عنابت خاصى مبذول مى شد، مى
بينيم جامعه عراق در روزگار امام حسن (ع ) جنين وضعى داشت تا چه رسد به مناطق ديگر كه يا دور از مركز
خلافت بود يا به دلايلى بد آنها اهميتى داده نمى شد.

در مورد اين جامعه ، در بحث خود درباره خوارج به طور مفصل صحبت كرده ايم . اميدواريم كه در آينده
نزديك بتوانيم اين بحث را به پايان برسانيم ، ان شاء اللّه .

در متن فوق ، اين قسمت قابل ملاحظه است كه مى گويد:

برخى از شيعيان او و پدرش بودند... چرا كه ما

معتقديم اين عده آن قدر زياد نبودند كه بتوان آنها را در برابر سايرين مذكور در اين نص قرار داد و به
حدى نبودند كه بتوانند در مقابل آنان عرض اندام كنند.

(زيرا مردم در مورد على (ع ) اكراه داشتند و در دل شك و ترديد. دل به دنيا بسته بودند، افراد مخلص در
ميانشان كم بودند، مردم بصره با او مخالف بوده و كينه اش را به دل داشتند. اكثر كوفيان و قاريان آن در
مقابل او بودند و مردم شام و اكثر قريش هم از حضرت دل خوشى نداشتند.)

كسى از امام باقر (ع ) روايت كرده كه حضرت فرمود:

كان علّى بن ابى طالب (ع ) عندكم بالعراق ، يقاتل عدوه و معه اصحابه و ما كان منهم خمسون رجلا يعرفونه
حقّ معرفته و حقّ معرفه امامته ؛

على ابن ابى طالب با شما در عراق بود. با اصحاب خود عليه دشمنش ‍ مى جنگيد، منتها در ميان آنها پنجاه

نفر كه حق حضرت و امامتش را چنان كه بايد بشناسند، يافت نمى شد.

/ 73