تحلیلی از زندگانی سیاسی امام حسن مجتبی (ع) نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
از همه اين ها گذشته ، طبيعى مى نمايد كه زندگى همراه با تنعم و رفاه هيات حاكمه و اطرافيان آنان و
نيز كام جويى از زنان زيبا و كنيزان دلفريب ، موجب گردد كه بذر رفاه طلبى و سلامت خواهى و تن پرورى در
دل ها افشانده شود و سبب شود كه ديگران خود را به خطر انداخته و در راه كسب امتيازات بيشتر و حفظ آن ،
قربانى نمايند.از طرف ديگر، همين كنيز كانى كه به جرگه مسلمين در نيامده بودند، يا هنوز اسلام و مسلمانى در قلوب
آنان ريشه ندوانيده بود، در ميان جامعه اسلامى به سر مى بردند و تربيت و پرورش نوزادان مسلمان را بر
عهده داشتند، چه اين كه اين كودكان ، فرزندان خود كنيزكان بوده باشند يا فرزند مادران آزاده . از اين
رو مى بينيم كه بسيارى از اشراف و رؤ ساى آنان از مادرانى به دنيا آمده اند كه نصرانى بودند، مثل :1. حارث بن ابى ربيعه مخزومى ؛2. خالد قسرى ؛3. عبيده سلمى ؛4. ابو اعور سلمى ؛5. حنظله بن صفوان ؛6. عبداللّه بن وليد بن عبدلملك ؛7. يزيد بن اسيد؛8. عثمان بن عنبسه بن ابى سفيان ؛9. عباس بن وليد بن عبدلملك ؛10. مالك بن ضب كلبى ؛11. شقيق بن سلمه ، ابووائل ؛12. عبداللّه بن ابى عمروبن حفص بن مغيره مخزومى ؛13. عمر بن ابى ربيعه ؛14. ابوسلمه بن عبدالرحمن ؛15. يوسف بن عمرو.طليحه نيز در زمان عمر با يك زن يهودى ازدواج كرد، و با وجود اين كه عمر خود يك غلام نصرانى داشت كه
مسلمان نشده بود و زمان وفات خود آزادش كرد، به ابوموسى كه منشى اش يك برده نصرانى بود اعتراض كرد!
معلم فرزندان سعدبن ابى و قاص نيز نصرانى بود.اگر بخواهيم تمامى موارد را در اين جا بر شماريم ، بحث به درزا خواهد كشيد.به هر حال ، تربيت و پرورش نوزادان توسط اين كنيزكان ، مى توانست از ميزان پاى بندى دينى مردم بكاهد و
التزام اين كودكان را به احكام اسلامى به شدت كاهش دهد و طبيعتا خطرى جديد براى اسلام و مسلمانان به
همراه آورد؛ از اين روست كه مى بينيم امامان بزرگوار شيعه (ع ) مى كوشيدند تا بردگان و كنيزكان را با
تعليمات اسلامى شايسته اى تربيت كنند و آنان را در راه خدا آزاد سازند.اسلام به طور وسيع و گسترده اى آزادى بردگان را تشويق كرده ، براى اين كار، وسايل اجبارى و اختيارى
زيادى قرار داده است كه خود مى تواند مساءله بردگى را از بين برد. دين اسلام ، آزادى بردگان را امرى
راجح و شايسته قرار داده كه هيچ وسيله اى نياز ندارد.از سوى ديگر مى بينيم آن موقع كه احكام در صدد پرورش جوانان براى مناصب و مقامات عاليه و نيز شكوفايى
شخصيت آنان بر مى آيند، از فتوحات اسلامى در زمينه ارضاى خواسته ها و اشباع غرور جوانى آنان بهره
بردارى مى كنند، حتى معاويه ، پسرش يزيد را وادار مى كرد كه فرماندهى سپاهى را كه براى فتح منطقه اى
اعزام مى شد، بر عهده بگيرد.