آمد. نصارا از مردم پرسيدند: اينان چه كسانى هستند؟ گفتند: اين مرد، پسر عمو و وصى و داماد او، على بن
ابى طالب است ، و اين زن ، دختر او فاطمه ، و اين دو كودك ، پسرانش حسن و حسين هستند. نصارا سخت دچار
وحشت شدند و به رسول خدا عرضه داشتند: ما حاضريم تو را راضى كنيم ، ما را از مباهله معاف دار! رسول خدا
صلى اللّه عليه و آله با اينان به جزيه مصالحه كرد و به ديار خود برگشتند.اين خلاصه اى بود از آنچه در تفسير قمى آمده است .در بعضى از متون آمده نصارا به پيامبر صلى اللّه عليه و آله گفتند:چرا با اصحاب بزرگوار و ياران و
پيروان گرانمايه و شايسته ات با ما مباهله نمى كنى ؟!پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:اجل ! اءباهلكم بهؤ لاء خير اهل الاءرض و اءفضل الخلق ؛شگفتا! من با بهترين مردم روى كره زمين و نيكوترين آفريده هاى خدا با شما مباهله مى كنم .اسقف مسيحى به همكيشان خود گفت :من چهره هاى مى بينم كه اگر از خدا بخواهند كه كوهى را جا بكند، خواهد كند... آيا خورشيد را نمى بينيد
كه رنگش دگرگون شده و افق را نگاه نمى كنيد كه ابرهاى سياه آن را در بر گرفته ، بادهاى سياه و سرخ
وزيدن گرفته و از كوه ها دودى به هوا برخاسته است ؟! عذاب به سوى ما روان شده است . به مرغان بنگريد كه
آنچه را كه در سينه دارند قى مى كنند و به درختان نگاه كنيد كه چگونه برگ هايشان مى ريزد و به زمين
بنگريد كه چگونه در زير پاى ما لرزان است .طبرسى در مجمع البيان مى گويد:(مفسران اجماع دارند كه مراد از (ابناءنا) حسن و حسين است .)زمخشرى مى گويد:(در اين مساءله دليلى است بر فضيلت اصحاب كساء كه هيچ دليل ديگرى از آن قوى تر نيست .)ما در اين فرصت كوتاه نمى توانيم تمامى جوانب را در داستان مباهله آن طور كه بايد و شايد مورد بحث
قرار دهيم ، چه خود نيازمند تاءليف جداگانه اى است ؛ در اين جا تنها به چند نكته اكتفا مى كنيم :
1- نمونه زنده
اين كه پيامبر(ص ) امام حسن و حسين عليهم السّلام را براى مباهله به همراه خود بيرون برد، يك مساءله عادى و اتفاقى نبود، بلكه كاملا در ارتباط بود با معانى و مضامين مهمى كه به شخصيت آن دو مربوط مى شد.حسنين عليهم السّلام آن مصداق حقيقى و مثل اعلى و ميوه برترى بودندن كه اسلام اهتمام زيادى در حفظ و
نگهدارى آن داشت و مى كوشيد تا آن را به عنوان يگانه نمونه عالى سازندگى خلاق معرفى كند كه به
بالاترين درجات رشد و كمال رسيده است ، و حتى اسلام مى توانست پس از ناتوانى تمامى ادله و براهين ، با
تمام وضوح و روشنى و قاطعيت ، در كاستن از حقد و كينه دشمنان ، آن را به عنوان عزيزترين و گرانبهاترين
چيزى معرفى كند كه مى توان پس از اين مرحله در اثبات حقانيت و صداقت خويش تقديم داشت ؛ اين مساءله ،
يك نمونه زنده در اثبات حقانيت اسلام است .امكان ندارد كه پيامبر خدا(ص ) در دعوى خويش دروغگو باشد، زيرا آمادگى دارد تا خود و كسانى را در راه
اثبات اين مدعا قربانى سازد، كه علاوه بر اين كه نزديك ترين مردم به اويند، در قله نضج و كمال دينى
قرار دارند؛ همان طور كه ديديم ، رؤ ساى نصاراى نجران نيز بدين امر اعتراف داشتند، زيرا اگر چه محبت
نزديكان ، خود يك امر طبيعى است و انسان را وادار مى كند تا هر آنچه را كه در كف دارد فدا كند، اما فكر
از دست دادن آنها را به خود راه ندهد، ليكن آن چيزى كه اين محبت را دو چندان مى كند و آن را تحكيم مى
نمايد و بسيارى از احتمالات فدا ساختن خانواده و نزديكان را از بين مى برد، اين است كه علاوه بر عامل
قرابت نسبى ، نزديكان از يك شخصيت متمايز با امتيازات ، كمالات و فضيلت هايى برخوردار باشد كه
ديگران فاقد آن هستند.اگر انسان آماده باشد تا چنين افرادى را از خانواده خويش فدا سازد، اين خود بهترين دليل در صدق مدعا
و بارزترين گواه است كه اين فرد در دين ، به طور كامل فانى است ، و به خوبى بيان مى كند كه هدفش دنياى
فانى و مال و منالى پست نيست .آرى ، اين همان نتيجه اى است كه از داستان مباهله كه نزاع اصلى در آن ، پيرامون حضرت عيسى (ع ) دور مى
زد به دست آمد.