2- برنامه ريزى در خدمت رسالت
از سوى ديگر، ممكن است بعضى تصور كنند، اين كه ما اين كودك و برادرش را مثل اعلى و يگانه نمونه خلاقيت و سازندگى اسلام شمرديم ، ناشى از پيروى كور كورانه و غير مسؤ ولانه از عواطف و احساسات متاءثر از
تعصب مذهبى است كه خود بر اثر لجاجت دشمنان برانگيخته شده است ؛ اما حقيقت كاملا برعكس است ؛ آنچه ما
ذكر كرديم ، ناشى از شعور سليم اعتقادى كه ادله و براهين ، ما را بدان ملزم كرده است ؛ اين دلايل
تاءكيد دارد كه پيشوايان و امامان ما، حتى در سنين طفوليت هم در سطح بالايى از شايستگى و لياقت براى
پذيرفتن امانت الهى و رهبرى حكيمانه و آگاهانه امت اسلامى قرار داشتند؛ همان طور كه مى دانيد، وضع
در مورد امام جواد (ع ) و امام مهدى (عج ) - كه اراده الهى تعلق گرفت تا مسؤ وليت رهبرى امت را در سال هاى
اول زندگى عهده دار شوند - چنين بود، درست مانند پيامبر خدا عيسى (ع ) كه كاملا وضع او نيز به همين حال
بود؛ خداى متعال درباره اش مى گويد:فاءشارت اليه قالوا كيف نكلّم من كان فى المهد صبيّا قال انّى عبداللّه آتينى الكتاب و جعلنى
نبيّا؛به فرزند اشاره كرد گفتند: ما چگونه با طفلى كه در گهواره است سخن گوييم ؟ طفل گفت : همانا من بنده
خدايم كه به من كتاب آسمانى عطا كرد و مرا پيامبر خود قرار داد.در مورد پيامبر خدا، يحيى (ع ) نيز وضع همين گونه بود؛ خداى سبحان درباره اش مى فرمايد:يا يحيى خذ الكتاب بقوّة و آتيناه الحكم صبيّا؛اى يحيى ، كتاب را به نيرومندى بگير! و در كودكى به او دانايى عطا كرديم .آرى ، حسنين عليهم السّلام در ايام طفوليت در سطح بالاى از رشد و كمال انسانى قرار داشتند و تمامى
صلاحيت ها و شايستگى ها را دارا بودند؛ شايستگى هايى كه موجب مى شد مورد عنايت پروردگار و شايسته
نشان هاى افتخار زيادى باشند كه اسلام بر زبان پيامبر عظيم الشاءن صلى اللّه عليه و آله به آن ها
بخشيده است ؛ از سويى اين ويژگى
از سويى اين ويژگى ها بود كه آن دو را قادر مى ساخت تا بتوانند مسؤ وليت هاى سنگينى را در زمينه رهبرى
حكيمانه امت به عهده گيرند. آرى مى بايست اين صفات و ويژگى ها را دارا باشند تا شركت دادن آنها در
دعوى و مباهله براى اثبات آن درست باشد.آن طور كه علامه طباطبايى و استاد مظفر- قدس اللّه سر هما- اشاره كرده اند، مراد از اين آيه كه مى
فرمايد:(فنجعل لعنة اللّه على الكاذبين ) اين است كه كاذبين كسانى هستند كه در يك طرف مباهله قرار
دارند و اگر دعوى و مباهله بر سر آن ، بين شخص رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سيد و عاقب و اهتم بود،
لازم بود در آيه تعبيرى بياورد كه قابل انطباق بر مفرد و جمع هر دو باشد؛ مثلا بگويد:(فنجعل لعنة
اللّه على الكاذبا) يا (على من كان كاذبا)، ولى از آنچه در آيه آمده است معلوم مى شود دروغگويى كه
نفرين شامل حالش مى شود، جمعيتى است كه در يك طرف اين محاجه قرار گرفته ، حال يا در طرف رسول خدا يا در
طرف نصارا. اين مطلب مى رساند كه هر كس براى مباهله حضور يافت ، در دعوى شريك است ، زيرا كذب جز در آن
نيست ؛
بنابراين ، على ، فاطمه و حسنين عليماالسّلام در دعوى و دعوت براى مباهله بر سر آن شريك بودند؛ اين
از بالاترين مناقبى است كه خداى تعالى اهل بيت پيامبرش را بدان اختصاص داده است .همان طور كه گذشت ، زمخشرى مى گويد:(در اين مساءله دليلى است بر فضيلت اصحاب كساء كه هيچ دليل ديگرى
از آن قوى تر نيست .)طبرسى و ديگران گفته اند:(ابن ابى علان كه يكى از پيشوايان معتزلى است مى گويد:اين آيه مى رساند كه حسنين در آن حال مكلف بوده
اند، زيرا مباهله جز با افراد بالغ جايز نيست . اصحاب ما (شيعه اماميه ) مى گويند: كمى سن از حد بلوغ ،
منافاتى با كمال عقل ندارد و احتلام كه در شرع مقدس حد بلوغ شناخته شده ، فقط براى احكام شرعى است
(واضح است كه عامه مردم مدنظرند).