تحلیلی از زندگانی سیاسی امام حسن مجتبی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحلیلی از زندگانی سیاسی امام حسن مجتبی (ع) - نسخه متنی

جعفر مرتضی عاملی؛ مترجم: محمد سپهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آيا مشاهده نكرد كه شخصيت هاى اسلامى آن روز اصرار مى كردند كه حضرت بيعت را بپذيرد؟

آيا نديد كه شخص
طلحه و زبير پيشاپيش ‍ جمعيت بيعت كننده حركت مى كردند؟

سخنان مردم در آن روز، بهترين گواه بر مدعاى
ماست .

آيا حسن (ع ) نمى ديد كه دشمن اموى ستمكار، مترصد فرصتى است كه بر پيكر اسلام و مسلمين ضربه وارد
كند و باقى مانده صحابه را از بين ببرد و نابود سازد؟

آيا امام حسن (ع ) نمى دانست كه با وجود ياور، بر عالم فرض است كه قيام كند و خلافت را بپذيرد؟

آرى ، امام حسن (ع ) همه آن مسائل را مى ديد و هم مى دانست و كلمات جاودانه اش در مناسبت هاى مختلف ،
دليل قاطعى است كه با سياست هاى پدر در بيعت و جنگ و ساير مواضع و مواقف كاملا موافق بوده ، و حضرتش را
در گفتار و كردار و قول و عمل تاءييد مى كرده است .

مگر حسن (ع ) نبود كه مردم كوفه را براى جهاد در ركاب
على (ع ) و عليه ناكثين تحريك و تشويق كرد، و مگر همون نبود كه در جنگ آن قدر غرق شده بود كه پدرش فرياد
بر آورد:

اين پسر را نگهداريد؟!
دروغ ديگرى هم به امام مجتبى نسبت داده اند كه در ربذه - در حالى كه گريان بود - به پدرش گفت :

امرتك فعصيتنى ، فاءنت اليوم تقتل بمضيعة لا ناصرلك !

تو را فرمان دادم ، اما سرپيچى كردى . امروز در ديار غربت بدون ياور كشته مى شوى !

اميرالمؤ منين فرمود:

مالك تحن المراءة ؟ ما الذى امر تنى فعصيتك ؟

تو را چه شده است كه مانند زنان نوحه مى كنى ؟ مرا به چه فرمان دادى كه اطاعت نكردم .

ابن قتيبه نيز مطالبى نقل مى كند كه امام مجتبى (ع ) از همان اول قصد داشت خلافت را به معاويه واگذارد.

اقوال و سخنان امام حسن (ع ) همه اين گفته ها را تكذيب مى كند و از اساس باطل مى گرداند.

چه اين ها به
طمع مال و مقام آن ها را ساختند و در ميان مردم شايع كردند كه بگويند:

امام (ع ) آدم ضعيفى بود و نه مرد
سياست و قاطعيت و تصميم و شجاعت .

اماساير مواضع و احتجاجات حضرت (ع ) را در قبال معاويه و دار و دسته اموى و نيز خطبه ها، نامه ها و
مواضع وى را در جنگ ها فراموش ‍ كرده يا از ياد برده اند و خود را به فراموشى زده اند!

گويى به گوششان
نخوراه كه امام على (ع ) از مردم خواست كه مانع رفتن حسن به ميدان نبرد شوند، آن جا كه فرمود:

املكوا عنى هذا الغلام لايهدنى .

حتى معاويه درباره حضرت به زياد نوشت :

اما حسن فابن الذى كان قبله
اذا سار سار الموت حيث يسير
و اهل يلد الرئبال الاّنظيره
و ذا حسن شبه له و نظير
و لكنه لويوزن الحلم و الحجى
باءمر لقالوا:

يذبل ، و ثبير
حسن فرزند همان كسى است كه هر جا مى رفت ، مرگ نيز پابه پاى او او قدم بر مى داشت . بچه شير همانند شير
است و حسن نيز همانند پدر خويش است اگر حلم و درايت او را بتوان سنجيد، بايد گفت كه هموزن يذيل وثبير
(نام دو كوه ) است .
از اين گذشته ، امامت به معناى حقيقيش نزد اهل بيت (ع ) از مسلمات بود، اما خدا بكشد آنهايى را كه
بخاطر تعصبات قومى و نژادى ، حق آنان را غصب كرده اند و بخاطر رسيدن به دنيا همانند سگان به همديگر
يورش بردند.

ما كاملا مى دانيم كه تا چه اندازه اين گفته آنان به صحت نزديك است كه : وى خونريزى را خوش نداشت .

منظورشان اين بوده كه پدرش على (ع ) و برادرش حسين (ع ) را مورد طعن و عيب جويى قرار دهند.

افسانه هاى ساختگى ديگرى از قبيل اين كه امام على (ع ) درباره حسن فرمود:

در ميدان نبرد و گارزار، حسن
كارزايى ندارد و نمى تواند جاى چيزى را بگيرد؛ يا گفته معاويه - كه آن گاه كه مقدارى پول به حسنين و
جعفر داد و گفت :

حسن با اين پول براى دخترانش ، عطر خواهد خريد - براى اين ساخته شد كه حرمت و احترام
حضرت هتك نمايند و او را متهم نمايند كه وى دل باخته زنان بود، تا بدين وسيله سر پوشى بر فسق و فجور
يزيد بگذارند.

/ 73