تحلیلی از زندگانی سیاسی امام حسن مجتبی (ع) نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
2) اگر مراد از (انباءنا) مطلق فرزندان اصحاب دعوت بود، بايد مقصود از (اءنفسنا) تمامى مردانى باشد
كه اين را دين را پذيرفته بودند، نه فقط شخص رسول اكرم صلى اللّه آله عليه و آله بنابراين مناسبت تر
اين بود كه به جاى (اءنفساء) مى فرمود:(و رجالنا و رجالكم .)به علاوه مناسب نيست كه مقصود از (انفس )
شخص رسول خدا صلى اللّه آله عليه و آله باشد و مراد از (اءبناء) و (نساء)، فرزندان و زنان ديگران ،
زيرا ظاهر اين است كه فرزندان و زنان همان كسانى مورد نظر است كه لفظ (انفسنا) منظور است ، زيرا اگر
منظور از (انفسنا) شخص رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله باشد و مراد از (ابناءنا) فرزندان ديگران ،
مثل اين بود كه بگوييم :(اگر ادعاى من نادرست باشد، فرزندان فلانى بميرند.)3) گذشته از اين ، مى بينيم كلمات (اءنفسنا)، (اءبناءنا) و(نساءنا)به صيغه جمع آمده است ، پس چرا
بايد از (انفس ) به دو تن و از (اءبناء) نيز به دو تن و از (نساء) به يك تن اكتفا شود؟! اين خود دلالت
مى كند كه افرادى كه رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله با خود آورد، خصوصيت ويژه اى داشتند.اگر مقصود، مجرد آوردن افرادى به عنوان نمونه بود، پس چرا از هر كدام به يك تن اكتفا نكرد؟! و اگر
اختصاص يك گروه خاص به شرف معينى منظور است تا بيان شود كه تنها اينان هستند كه به قلّه فناى در اين
دعوت كه مباهله بر سر آن است رسيده اند، پس صحيح خواهد بود اگر گفته شود:اين آيه بر وجود فضيلتى در
اصحاب كساء دلالت مى كند كه هيچ فضيلتى بالاتر از آن نيست ، خصوصا با توجه به مطلبى كه از دو علامه
بزرگوار، طباطبايى و مظفر در اين باره گذشت ؛ آن جا كه گفتند: اينان در دعوى و در دعوت براى مباهله
براى اثبات آن با رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله شريكند.بدين ترتيب روشن مى شود كه اين ادعا كه آيه بر چيزى بيشتر از امر به آوردن نمونه اى از فرزندان اصحاب
اين دعوت دلالت نمى كند، قابل قبول نبوده و به هيچ عنوان نمى توان بدان اعتماد كرد.بازگشت به آغاز
اشكالى بود كه مناسب ديدم بدان اشاره كنيم و بعضى از پاسخ هاى كه مى توان در رد آن داد.در اينجا مى
خواهيم اشاره كنيم كه آوردن حسنين عليه السّلام براى مباهله به اين عنوان بود كه آن دو، فرزندان
رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله هستند - هر چند فرزند دخت گرانقدر آن حضرت بودند - تا ديگر مجالى براى
انكار يا شك و ترديد براى احدى باقى نماند.اينان خود اقرار دارند كه (اين آيه دلالت دارد كه هر چند حسنين فرزندان دخت پيامبر بودند، با اين حال
مى توان گفت :آن دو پسران رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله بودند، زيرا پيامبر صلى اللّه عليه و آله
وعده داده بود كه فرزندان خود را بخواند و آن دو را خواند.)اين اقدام رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله معانى و مفاهيم مهمى در بر داشت ، زيرا علاوه بر آنچه در
فوق بدان اشاره كرديم و همان طور كه قبلا متذكر شديم ، هدف رسول خدا صلى اللّه عليه و آله اين بود كه
برداشت تنفرآور جاهليت را در مورد فرزندان زايل سازد نه فرزندان دختر). اين عقيده موجب مشكلات
فراوان روانى ، اجتماعى ، اقتصادى و غيره مى شد و منطقى جز منطق جاهليت و تعصبات كور نداشت .آنچه باعث مى گردد كه انسان نسبت به وضع مسلمانان اندوهگين باشد، اين است كه مى بينيم پس از رسول
اكرم صلى اللّه عليه و آله اصرار ورزيدند كه همان برداشت جاهلى از فرزند باقى بماند، چنان كه در آرا
و فتاواى فقهى آنان كاملا منعكس شد؛ از اين آيه قرآنى ذيل را مختص فرزندان پسر دانستند، بدون اين
كه براى فرزندان دختر سهمى قائل باشند؛ اين آيه مى فرمايد:يوصيكم اللّه فى اولادكم للذّكر مثل حظّ الانثيين ؛حكم خدا در حق فرزندان شما اين است كه پسران ، دو برابر دختران ارث برند.