دين و اخلاق، (Rel. & Ethic) - تعریف دین و معضل تعدد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تعریف دین و معضل تعدد - نسخه متنی

علی رضا شجاعی زند

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دين و اخلاق، (Rel. & Ethic)

در موضوع «دين و اخلاق‏» سه فرض مسلم و مورد اتفاق وجود دارد كه ابتدا و ابتنا نمودن بحث‏بر آنها مفيد، و بلكه ضرورى و اجتناب‏ناپذير است و به نزديك ساختن آراء متنافر و تمركز بر نقاط افتراق كمك شايانى خواهد كرد. نخست آن كه دين و اخلاق در عين قرابت و همنشينى‏هاى مداوم، دو مقوله و عنصر متفاوت و متمايزند و حتى با فرض تجانس و تبادر كلى و جزئى، نمى‏توان آن دو را به جاى يكديگر به كار برد. دوم اين كه تجلى و تبلور اين دو امر، تنها در جامعه و اجتماعات پايدار و تشكل‏يافته بشرى ميسر و عملى است و به ظهور رسيدن آنها مستلزم و مسبوق به تحقق چنين شرايطى است. و سوم آن است كه ميان دين و اخلاق، نوعى بستگى و مناسبت وجود دارد و فرض تباين نبايد ما را به گمان بينونت ذاتى و تباعد معنايى دچار سازد.

فرض وجود نسبت ميان دين و اخلاق چنان محرز و مسلم است كه هرجا سخن از يكى مى‏رود، بى‏اختيار، ديگرى نيز به ذهن متبادر مى‏گردد. به همين سبب، كمتر كسى از ميان متفكران دين‏پژوه يا عالمان اخلاق و فلاسفه اجتماعى بوده است كه بخواهد يا بتواند هرگونه ربط و پيوند ميان اين دو مفهوم قرين را به كلى منتفى ساخته و غيريت تامى ميانشان برقرار سازد. در عين حال، وجود اين مفاهمه و درك مشترك از حقيقت رابطه، موجب نگرديده است تا در چگونگى و نحوه آن، نقاش و خلافى درنگيرد و برداشتهاى متفاوتى درباره منشا هريك و سمت و سو و چند و چون تبادل جارى در ميانشان ابراز نگردد.

در اينجا به اشاره‏اى كوتاه به دو ديدگاه عمده درباره نسبت ميان دين و اخلاق بسنده مى‏شود و تفصيل بيشتر را در بخش چهارم كه به معرفى رهيافتهاى نظرى در تعريف دين اختصاص دارد، احاله مى‏نماييم.

در ديدگاه نخست كه عمدتا به كلاميون تعلق دارد و البته برخى از فيلسوفان اجتماعى نيز از آن دفاع كرده‏اند، چنين ادعا شده است كه اساسا هيچ مرام و مسلك اخلاقى‏اى بدون منشا و پشتوانه دينى و ماوراى طبيعى امكان ظهور و دوام ندارد. پس نمى‏توان براى اخلاق، جايگاهى فرادينى و وجودى مستقل و پيش از دين قائل شد. چنانكه اشاره شد، تاكيد بر تاثير اخلاقى تعاليم و باورداشتهاى دينى، تنها به الهيون منحصر نمى‏شود; بلكه از سوى برخى از فلاسفه اجتماعى نيز پذيرفته و ابراز شده است. هگل مى‏گويد: هدف و ذات مذهب حقيقى، از جمله مذهب ما (مسيحيت)، تربيت اخلاقى آدمى است (هگل/ پرهام، 1369:736). كسان ديگرى نيز مانند آلبرخت ريچل نيز بوده‏اند كه البته با انگيزه جدا كردن دين از مابعدالطبيعه، بر معنا و مقصود ذاتا اخلاقى مفاهيم دينى تاكيد كرده‏اند و هدف تعليمات دينى را گسترش و تعميق اخلاق عملى به منظور بهبود حيات بشرى قلمداد نموده‏اند (الياده/ خرمشاهى، 1374: 8157) . كينگزلى ديويس نيز يكى از كاركردهاى دين را «پشتوانه اخلاق اجتماعى‏» دانسته است و مى‏گويد: براى ايجاد توهم جبر اخلاقى، اختراع يك قلمرو فراطبيعى ضرورت دارد.»، (Hamilton, 1995:117) ليكن تفاوت الهيون با متفكرانى كه به هر صورت دين را منشا و والد اخلاق مى‏شناسند، در اين است كه آنان براى دين حيطه و اهدافى فراتر از اخلاق عملى قائلند، در حالى كه متفكرانى چون هگل و خصوصا ريچل، هدف نهايى دين را تنها فراهم آوردن يك پشتوانه متين و قابل اتكا براى اخلاق مى‏شناسند و نه بيش از آن.

/ 29