كلامى، اساسا از نگاهى «درونى» به موضوع خويش نظر مىكند و برخلاف رويكردهاى بروندينى كه عموما به دين «محقق» نظر دارند، به دين «حق» متوجه و متمايل است. از اين رو، تعريف كلامى از دين اصولا يك مصداق بيشتر ندارد و يا حداكثر اديان هم جوهر و همريشه را دربر مىگيرد; در حالى كه تعاريف بروندينى سعى دارند كه با كاستن از شاخصهاى مميز، بر دامنه شمول خويش بيفزايند و مصاديق و انواع هرچه بيشترى را به حيطه تعريف خود وارد سازند. تعريف كلامى بسيار تنگ دامنه مىباشد و نسبتبه اغيار به شدت سختگير است و از ورود هر آنچه از تنها مصداق اصلى «دين حق و كامل» فاصله دارد، به دايره محصور تعريف خويش جلوگيرى مىكند.