تعريف مبتنى بر «تجربه‏» يا مبتنى بر «تجلى‏» - تعریف دین و معضل تعدد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تعریف دین و معضل تعدد - نسخه متنی

علی رضا شجاعی زند

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

2. آن موضع كه به سبب ابتناى تعريف بر گزارش دينداران، نقطه ضعف تعريف جوهرى قلمداد مى‏شود يعنى قوم‏محورانه بودن تعريف شايد نقطه قوت تعريف كاركردى باشد; چرا كه ظاهرا اين نوع تعاريف بر گزارش ناظران بيطرف استوار است. اما نقيصه «مانعيت‏» در تعاريف اخير، در تعريف جوهرى تا حد زيادى جبران مى‏شود.

هرچند در مقابل رغبت جامعه‏شناسان به عرضه تعاريف كاركردى از دين، فيلسوفان دين به ارائه تعاريف جوهرى تمايل بيشترى نشان داده‏اند; اين مساله مانع از آن نبوده است تا جامعه‏شناسانى چون دوركيم در صور ابتدايى حيات دينى، به جستجوى ريشه واحدى براى اديان متعدد و باور دينى در جوامع مختلف برنخيزند. (26)

تعريف مبتنى بر «تجربه‏» يا مبتنى بر «تجلى‏»

تعاريفى از دين كه بر «تجربيات‏» درونى و شخصى تاكيد دارند، لزوما و تماما همان تعاريفى نيستند كه بر ابعاد فردى دين تصريح كرده‏اند. همچنين است وضع تعاريف مبتنى بر «تجليات‏» بيرونى دين كه نمى‏توان و نبايد آنها را همان تعاريف جمع‏گرايانه از دين تلقى كرد. هريك از اين دو نوع تعريف مى‏تواند بر هريك از ابعاد فردى يا جمعى «تجربه‏» دينى و آثار و پيامدهاى فردى يا جمعى «تجلى‏» دين اشاره داشته باشد; در عين حال، تفاوتهاى بارزى از جنبه‏هاى ديگر، ميان اين دو دسته تعريف وجود دارد.

دسته نخست، يعنى تعاريف مبتنى بر تجربه، اصولا بر نوعى تفهم، همدلى و مشاركت تكيه دارند و بر لزوم پديد آمدن يك احساس مشترك با موضوع مورد مطالعه خويش تاكيد مى‏نمايند; در حالى كه دسته دوم تعاريف كه ناظر بر عنصر تجليات دينى است، عمدتا به مشاهده و سنجشهاى عينى اهميت مى‏دهد و بر تحليل و تبيين استوار مى‏باشد.

تعاريف مبتنى بر «تجربه‏» دينى از پيش به ما مى‏آموزند كه هر دين به تنهايى موضوع مطالعه مستقلى است و از آنجا كه در يك موقعيت تاريخى و بستر فرهنگى خاص و بى‏همانندى تحقق يافته است، داراى خصوصيات منفرد و منحصر به خويش مى‏باشد و لاجرم امكان هرگونه مطالعه و ارزيابى بيرونى و تعميم‏دهى كلى راجع به دين را از جستجوگر آن سلب مى‏نمايد. به علاوه، رهيافت تجربه دينى خواهان آن است كه حوزه مورد نظر خويش را از هيمنه قواعد و داوريهاى علمى رها ساخته و از احتجاجهاى صرفا معرفتى آزاد نمايد تا عرصه كاملا متفاوتى براى تاملات همدلانه و تفسيرهاى معناكاوانه درباره دين فراهم آيد. اين در حالى است كه تعاريف مبتنى بر تجليات دينى بر پايه پيشفرضها و الزامات ديگرى استوار گرديده‏اند; از اين منظر، صورتهاى متنوع دين در جوامع گوناگون، داراى منشا و آثار نسبتا مشابهى است و همين امر، امكان مطالعات تبيينى و تطبيقى را با استفاه از روشهاى جارى در مطالعات تاريخى و جامعه‏شناختى براى پژوهشگران دين‏شناس فراهم آورده است.

از همين روست كه نوعا تعاريف متمركز بر تجليات دين، در ميان جامعه‏شناسان و مورخان رواج يافته است و در مقابل، متكلمان و مردم‏شناسان و بعضا فيلسوفان دين به سوى تعاريف منعطف به تجربه دينى كشيده شده‏اند.

تعريف «فردى‏» يا «اجتماعى‏» از دين

خاستگاه اولى و اصلى دين كجاست؟ آيا اين نيازها و كششهاى درونى فرد و ذهن سيال و خلاق نوابغ بشرى است كه از پيش خود به ابداع و آفرينش چيزى به نام دين مبادرت ورزيده‏اند يا الزامات زندگى جمعى و ضرورتهاى فرافردى اجتماع بوده است كه اين احساس نياز را در اعضاى خويش پرورانده و ديگرانى را به برآورده ساختن آن وادار نموده است؟ حتى اگر از فضاى انگاره‏اى، (Paradighm) كسانى كه دين را فرآورده بشرى مى‏شناسند، به درآييم و از منظر الهيون بدان نظر كنيم، باز اين سؤال همچنان باقى است و در جستجوى پاسخ.

با قبول منشا الهى براى دين (دست‏كم براى اديان توحيدى)، سؤال اين است كه آيا ابلاغ دين توسط رسولان الهى صرفا به منظور پاسخگويى به نيازهاى فردى بشر صورت گرفته است‏يا در راستاى فراهم آوردن مستلزمات حيات جمعى مؤمنان قرار داشته است؟ مخاطبان اين قبيل اديان، افرادند يا جوامع؟ اگر افرادند، پس حكمت انزال شرايع كه ناظر بر حيات جمعى و مناسبات گروهى پيروان است، چيست؟ و چرا دمار و هدم به سبب عصيان و بى‏دينى، بر سر تمامى يك قوم و ملت فرود مى‏آيد؟ و اگر هدف و خطاب دين، جوامعند، پس صواب و عقابى كه نوعا در اديان، افراد را بدان بشارت مى‏دهند و از آن مى‏ترسانند، براى چيست؟

براى پاسخگويى به اين سؤالات، تلاشهاى بسيارى شده است و پاسخهايى كمابيش قانع‏كننده و غالبا از نوع «هم اين و هم آن‏» نيز بدان داده شده است; (27) اما چنين نبوده است كه كسانى به سوى راه‏حلهاى «يا اين و يا آن‏» نروند.

/ 29