تعريف «اشتمالى‏» يا «حصرى‏» - تعریف دین و معضل تعدد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تعریف دین و معضل تعدد - نسخه متنی

علی رضا شجاعی زند

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

1. وجود مفاهيم و عبارتهاى كلى و بعضا مبهم در تعريف، به شكلى كه آن را از معرف بودن، (Conclusive) ساقط مى‏كند.

2. تضعيف اصل «مانعيت‏» و راه دادن برخى از پديده‏هاى شبه دين به حيطه تعريف.

در مقابل تعاريف حداكثرى، تعاريفى از دين وجود دارند كه به روش كلاميان، الگوى خاصى از يك دين تاريخى مشخص را مبناى تعريف خويش قرار داده و تماميت دين را بر تراز آن استوار نموده‏اند. مشكل اين تعاريف آن است كه مصاديق بسيارى را از ميان اديان كامل‏تر كه ابعاد بيشتر و گسترده‏ترى دارند، از دايره شمول خويش خارج مى‏سازند. نمونه‏هاى اين تعاريف را در آراء دين‏پژوهان متعلق به يك سنت‏يا رويكرد نظرى خاص كه دين را به يكى از وجوه آن، مثلا وجه عاطفى يا مناسكى‏اش، تقليل مى‏دهند، مى‏توان سراغ گرفت. مثلا دين در تعريف وايتهد، آن چيزى است كه «فرد در تنهايى و خلوتش‏» بدان مى‏پردازد; ماخر آن را «احساس اتكاى محض‏» مى‏داند و بالاخره آن را تايلور «اعتقاد به ذوات روحى‏» و اسپيرو، «عقيده به موجودات فرابشرى‏» (21) تعريف كرده‏اند. اين تعاريف را از آن نظر حداقلى شمرديم كه با الگو قراردادن دينى خاص، تنها به جنبه «فردى‏» دين و يا صرفا به بعد «عاطفى‏» يا «اعتقادى‏» آن توجه كرده و از ديگر ابعاد و جنبه‏هاى آن غفلت ورزيده‏اند. (22)

تعريف «اشتمالى‏» يا «حصرى‏»

و «حصرى‏»، (Exclusive) چيزى غير از تعاريف «حداقلى‏» يا «حداكثرى‏» است. در حالى كه تعاريف يادشده اخير بر دامنه شمول و گستردگى «مصاديق‏» خويش معطوفند، تعريف اشتمالى يا حصرى بر فراگيرى يا محدوديت «ابعاد» موضوع نظر دارد. بدين اعتبار، «اشتمالى‏» يا «حصرى‏» بودن تعريف به «موضوع‏» آن تعلق مى‏گيرد و حاكى از نگاه و تلقى كسى است كه آن تعريف را از موضوع ارائه داده است; در حالى كه «حداكثرى‏» يا «حداقلى‏» بودن، خصوصيتى است كه به خود «تعريف‏» مربوط مى‏شود و از اين امر ناشى مى‏گردد كه تا چه حد بر «جامع بودن‏» و يا «مانع بودن‏» تعريف تاكيد شده باشد.

در تعاريف اشتمالى از دين كه عمدتا توسط متكلمان، آن هم متكلمان مسلمان ارائه گرديده است، دين نه تنها تجلى‏گاه تمامى عناصر «فكرى‏»، «عاطفى‏» و «رفتارى‏» بشر است، بلكه تمامى عرصه‏هاى حيات «فردى‏» و «اجتماعى‏» وى را نيز در بر مى‏گيرد. اين تعاريف، در عين پذيرش فرض «جامعيت‏» براى دين، «جهانى بودن‏» و «جاودانگى‏» را نيز براى دين حق، مسلم مى‏گيرند. (23) در مقابل تلقى اشتمالى از دين، برداشت‏حصرى از آن وجود دارد كه رويكرد غالب در سنت مسيحى و فرهنگ غربى است.

رولند رابرتسون نيز اين دو دسته تعريف از دين را به خوبى از هم بازشناخته است. از نظر او تعريف اشتمالى آن است كه در آن، دين به عنوان يك نيروى نافذ در حيات اجتماعى وارد مى‏شود و تا حد يك «ايدئولوژى دنيوى‏» ارتقا مى‏يابد; در حالى كه تعريف حصرى از دين، آن را به فعاليتهاى داراى جهت ارادى به سوى معنويت و ماوراءالطبيعه محدود مى‏سازد، .(Fallding ***:3) فالدينگ خود نيز به يك تعريف اشتمالى و بسطيافته از دين كه به جوهر معنوى و ماوراءالطبيعى آن آسيب نرساند، قائل است، .(Ibid) يواخيم واخ نيز از جمله كسانى است كه ضمن التفات به وجود اين دو نو رويكرد در مساله تعريف، جانب آن دسته از تعاريف دين را گرفته است كه به طور توامان به ابعاد نظرى (آموزه‏اى)، عملى (مناسكى) و تجليات اجتماعى (كاركردى) دين توجه نموده‏اند. او معتقد است كه هريك از برداشتهاى حصرى و يكسويه از دين، تنها بخشى از حقيقت را بيان مى‏نمايند و با تاكيد بر يك بعد، ابعاد ديگر دين را از نظر دور مى‏دارند، .(Wach, 1944:17-34)

ميان برداشت «حصرى‏» از دين، داشتن نگاه «بيرونى‏» نسبت‏به آن و ابتناى تعريف بر اديان «محقق‏»، نوعى پيوند و بستگى وجود دارد و اتفاقا همگى نيز مولود خاستگاه به هم آميخته مسيحى‏غربى مى‏باشند. بسيارى از تعاريفى كه متفكران غربى از دين ارائه داده‏اند، مصاديق روشنى از برداشت «حصرى‏» از دين هستند; بدين معنا كه آنان با نظر به انواع اديان تاريخى از منظرى بيرونى، بر بارزترين جنبه مشترك در آنها متمركز شده و تعريف خود از دين را در معناى محصور شده در همان بعد ارائه نموده‏اند.

اختلاف در روآورى به تعاريف اشتمالى يا حصرى از دين از آنجا ناشى مى‏شود كه براساس سنتهاى دينى رايج و روح حاكم بر آموزه‏هاى هريك، دسته‏اى كمال دين را در آن ديده‏اند كه هيچ امرى از آن خارج نماند و هيچ حوزه و قلمروى مستقل از آن تصور نشود، در حالى كه دسته ديگر، دين كامل را به اين معنا گرفته‏اند كه در معناى حصرى‏اش كامل باشد و از قلمرو دين بيرون نيفتد.

/ 29