دين «حق‏» يا دين «محقق‏» - تعریف دین و معضل تعدد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تعریف دین و معضل تعدد - نسخه متنی

علی رضا شجاعی زند

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دين «حق‏» يا دين «محقق‏»

تفاوت ديگرى كه ميان علوم متكفل مطالعات دين‏پژوهى وجود دارد و آنها را در دو دسته متمايز، برحسب نگاه بيرونى و درونى به دين، از هم جدا مى‏سازد، در ابتناى تعريف بر دين «حق‏» يا دين «محقق‏» ظاهر مى‏شود. تعريف دين از منظر يك كلامى كه نگاهى درونى به موضوع مورد مطالعه خويش دارد، علاوه بر متكى و مقيد بودن به يك دين خاص، بر صورتى از آن دين استوار است كه نزد معتقدان به عنوان چهره حقيقى و راستين آن شناخته مى‏شود. تعريفى كه يك كلامى از دين به طور كلى و يا از يك دين خاص ارائه مى‏دهد، همواره با آنچه در واقع و در تاريخ آن دين محقق شده است، فاصله‏اى بسيار دارد. فاصله هميشگى ميان «حقيقت‏» تا «واقعيت‏» دين نه‏تنها از ناهمراهيهاى محيطى و ناتوانيهاى بشر در تحقق كامل انديشه و آرمانهاى خويش ناشى مى‏گردد، بلكه حفظ عمدى و آگاهانه اين فراق و فاصله، به علاوه، از يك اراده سنجيده به منظور تقويت انگيزه تلاش و ترغيب مواليان به مجاهدت در راه كمال دين برمى‏خيزد كه نتيجه تبعى آن، استعلاى فردى و اجتماعى پيروان آن دين مى‏باشد; به همين دليل است كه همواره تمايل آگاهانه‏اى در بين كلاميان براى ارائه تعريفى مبتنى بر حقيقت دين وجود داشته و دارد. اين در حالى است كه ديگر عالمان دين‏پژوه كه از موضع بيرونى به دين نظر كرده‏اند، ضمن احتراز از ورود به بحثها و مجادلات مربوط به درستى و حقانيت دين، عمدتا به دين محقق متوجه بوده‏اند و تمامى همشان بر اين قرار داشته است كه در مقام تعريف، آنچه را كه در واقع تاريخى و گستره اجتماعات بشرى به عنوان دين شناخته شده است نشانه گيرند و به چنگ آورند. اين مشى، يعنى ابتناى تعريف بر دين محقق، مشرب مورخان، مردم‏شناسان، روان‏شناسان و جامعه‏شناسان است; در حالى كه فيلسوفان دين را بايد در جايگاهى در ميانه تعاريف كلامى از دين حق و تعاريف غير كلامى از دين محقق نشاند. هرچند تعاريف فيلسوفان از دين، موضع جانبدارانه و مقيد كلاميان را ندارد، در عين حال مبتنى بر تجلى تاريخى اديان هم نيست. بلكه مدعيات مواليان درباره دين حقيقى را نيز در كشف از «حقيقت دين‏» در نظر مى‏گيرد.

در ميان تعاريف جامعه‏شناسان، تعريف رهيافت «وجودى‏» از دين در ابتناى بر صورت محقق، صراحت و تاكيد بيشترى دارد; تا جايى كه گفته مى‏شود فرض اصلى طرفداران اين رهيافت، مبتنى بر اين عقيده است كه تحقيق معتبر و اصولى درباره معنا و حقيقت پديده دين تنها هنگامى ميسر است كه دين، خود را به عنوان يك نهاد زنده و ماندگار در زندگى بشر تثبيت كرده باشد; نه اين كه صرفا به عنوان يك انديشه انتزاعى يا گونه‏اى از نظام حقوقى يا اخلاقى مطرح شود (همتى 1375).

«ريشه‏»، «ذات‏» يا «كاركرد» دين

بخشى از علل بروز تعدد در تعريف دين، ناشى از تنوع در مبادى و تفاوت در مدخل ورود دين‏پژوهان به موضوع دين است. مردم‏شناسان و معدود جامعه‏شناسانى كه در بحث از دين، به بررسى «ريشه‏» دين و منشا دين‏باورى پرداخته‏اند، طبعا تعريف خويش را بر همين جنبه استوار ساخته‏اند. اين دسته از تعاريف، به ناگزير، از تعاريف كسانى كه به دستيابى بر «ذات‏» دين اهتمام داشته و يا بر «كاركرد»هاى آن تامل و تاكيد نموده‏اند، مجزا مى‏گردد; به نحوى كه اساسا امكان هرگونه مقارنه و قياس را در ترجيح يكى بر ديگرى محال مى‏سازد.

مك گوئر در كتاب Religion: The Social Context دو دسته از تعاريف دين را از هم متمايز ساخته و آنها را تعريف «ذاتى‏»، (Substantive def.) و تعريف «كاركردى‏»، ( Functional def.) ناميده است، .(McGuire 1981:4-7) او مى‏گويد تعاريف ذاتى يا جوهرى، به «چيستى‏» دين نظر دارند، در حالى كه تعاريف كاركردى به آثار و تبعات فردى و اجتماعى آن توجه مى‏نمايند. امتياز تعاريف جوهرى بر تعاريف كاركردى اين است كه مشخص‏تر و معرف‏ترند و ذات و محتواى دين را بهتر نمايان مى‏سازند; بنابراين از طريق اين تعاريف، سهل‏تر مى‏توان دين را از غير دين و شبه دين متمايز ساخت. البته همين امتياز، خود موجد نقيصه ديگرى در اين نوع تعاريف است و آن اين كه اين قبيل تعاريف در قياس با تعاريف كاركردى دين، از بستر دينى‏فرهنگى شخص تعريف‏كننده بيشتر تاثير مى‏پذيرد. از اين روست كه تعاريف جوهرى متفكران غربى، عمدتا بر دين مسيحى‏غربى منطبق شده است و برخى از آنها تنها يك دين خاص را شامل مى‏گردد.

واضح است كه در تعاريف به اصطلاح جوهرى، به دليل دشوارى كشف ماهيت و ذات پديده‏اى مثل دين، صرفا به شناسايى خصوصيات «نوعى‏» به جاى «ذاتيات‏» آن اكتفا شود; پس در واقع، تعريف ذاتى دين را بايد مدعايى بدون مصداق دانست. (24) در تعاريف «نوعى‏» چون سعى مى‏شود كه بر فصول مشتركى دست گذارند تا مصاديق هرچه بيشترى را در برگيرد، به شموليتى به مراتب فراتر از تعاريف جوهرى دين (به فرض وجود) دست پيدا مى‏كنند; پس، از اين جنبه، در ميانه تعريف «جوهرى‏» و تعريف «كاركردى‏» قرار مى‏گيرند.

تعاريف «كاركردى‏» كه عمدتا توجه جامعه‏شناسان و تا حدى روان شناسان اجتماعى را به خود جلب كرده است، در پى پاسخگويى به اين پرسش است كه: اساسا دين داراى چه كاركردهاى فردى و اجتماعى است؟ آن قدر كه نتايج و آثار باور و رفتار دينى براى رهيافت كاركردى اهميت دارد، ريشه و منشا دين و حقيقت و حقانيت (25) آن اهميت ندارد و توجهى را در اين گروه برنمى‏انگيزد. مك‏گوئر از اين جهت تعريف كاركردى را در مقابل تعريف جوهرى دين نشانده است كه:

1. تعريف جوهرى به نوعى بر گزارش «دينداران‏» استوار است، در حالى كه تعريف كاركردى از گزارش «ناظران‏» حاصل مى‏آيد و تا حد زيادى نسبت‏به تلقى و مدعاى دينداران از اغراض و انگيزه‏هاى خود بى‏اعتنا و بلكه بدگمان است;

/ 29