رهيافت معرفتى، (Cognitive) - تعریف دین و معضل تعدد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تعریف دین و معضل تعدد - نسخه متنی

علی رضا شجاعی زند

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رهيافت معرفتى، (Cognitive)

ايونس پريچارد (1965) دسته‏بندى خاصى از تبيين‏هاى ارائه شده از دين ترتيب داده است كه مى‏تواند مدخل مناسبى براى اين بحث‏باشد. او معتقد است كه مجموعه نظريه‏هاى روان‏شناختى درباره دين را مى‏توان به دو رويكرد «انديشه‏اى‏»، (Intellectualistic) و «عاطفى‏»، (Emotionalistic) تقسيم كرد و از هم باز شناخت. (46)

در رهيافت معرفتى، دين اساسا يك مقوله انديشه‏اى براى تنوير و توضيح ابهامات بنيادين هستى و پاسخگويى به سؤالات اساسى بشر است. بسيارى از تحقيقات روان‏شناختى، مؤيد اين است كه بشر از خلا تبيين موضوعات و مسائل پيرامون خويش در خوف و نگرانى است و همواره در تلاش است تا به طريقى بر ابهام و سردرگمى خويش فايق آيد.، (McGuire, 1981) اعتقاد به «جان‏دار بودن اشياء»، ,(Fetishism) «احاطه شدن توسط ارواح‏»، (Animism) و باور به «وجود خدا يا خدايان‏»، (Polytheism/Monotheism) در واقع، حكم فلسفه و نظريه‏اى را داشته‏اند كه به كار تفسير هستى و توجيه گردش كائنات مى‏آمده‏اند و پاسخ خويش را به سؤالات مربوط به «چيستى‏» و «از كجايى‏» جهان مى‏داده‏اند. انديشه‏گران اين رهيافت البته دين را چيزى فراتر از يك مكتب نظرى و نحله فلسفى مى‏دانند; ليكن از نظر آنان، جوهر اصلى دين و بخش عمده ادبيات و آموزه‏هاى گرد آمده در اطراف ايده محورى آن، عقايد جهان‏شناسانه و انسان‏شناسانه است.

دين براى غالب فلاسفه عقلى‏گرا در عصر روشنگرى به يك باور فلسفى درباره خلقت و نظم تقليل پيدا كرد و ابعاد غير معرفتى آن ناديده يا كاذب انگاشته شد. (47) به همين دليل است كه مشاهده مى‏شود بيشترين حجم آراء ايشان درباره دين، به مباحث مربوط به وجود و نقش خدا منحصر مى‏گردد. در اين رويكرد، «خدا» به مثابه فرضيه‏اى است‏براى تفسير وجود كائنات و نظم جارى در آن و نه لزوما هستى مطلق و متعالى كه بايد از فرامين تشريعى و اخلاقى‏اش متابعت كرد و براى رستگار شدن، او را عاشقانه مورد پرستش قرار داد. البته عقل‏گرايان در تفاسير برهانى خويش راجع به خدا و دين از يك مسير واحد نرفته‏اند و به نتيجه مشتركى نيز نرسيده‏اند. اين جريان از گاليله، پاسكال (48) و دكارت، مؤمنان به كتاب مقدس و كليساى كاتوليك و نيوتن، پارساى معتقد به خداى فعال شروع مى‏شود و تا هويگنس و لايب‏نيتز، عالمان جسورى كه فعليت را از خداى خالق سلب كردند و او را تا حد يك «ساعت‏ساز بزرگ‏» كه صنعش بى‏نياز از هر گونه دست‏كارى و دخالت‏بعدى است، ادامه مى‏يابد. هم عقل‏گرايان عصر روشنگرى از راههاى مختلف بر آن بود تا يك دين كاملا عقلانى و بى‏تكليف و تكلف را جايگزين اديان موجود، كه معتقد بودند حاوى عناصر خرافى است، نمايند. «دئيسم‏»، (Deism) به عنوان يك ايمان آزاد، غير وحيانى و فاقد شريعت، محصول غايى چنين رويكردى بود.

از ميان جامعه‏شناسان كلاسيك، كنت و اسپنسر از جمله كسانى‏اند كه با رويكردى معرفتى به سراغ تبيين عقايد دينى در ميان مردمان ابتدايى رفته‏اند. كنت‏براساس نظريه مراحل سه‏گانه تحول معرفت‏بشرى، دين را متعلق به دوره «ربانى‏» حيات بشر مى‏داند كه نقش اصلى آن، ارائه تبيينى از واقعيات پيرامون بوده است. «جان‏گرايى‏»، «چندخدايى‏» و «وحدانيت‏» كه به عنوان صورتهاى بتدريج متكامل عقايد دينى در اين دوره شناخته شده‏اند، در واقع تفاسير مختلفى‏اند كه بشر در مسير تحول معرفتى خويش از هستى و حوادث و مسائل پيرامون خويش ارائه نموده است و از اين جنبه يعنى تلاش معرفتى بشر هيچ تفاوتى با تبيين فلسفى در دوره «متافيزيكى‏» و تبيين علمى در دوره «پوزيتيويستى‏» ندارند.، (Hamilton,1995:21-27)

اسپنسر نيز ابتناى اديان نخستين بر پايه اعتقاد به «ارواح‏» و «جادو» را يك تلاش معرفتى مى‏داند كه البته به علت محدوديتهاى شناختى بشر ابتدايى، بر توهمات و استنتاجات نادرست استوار گرديده است. تصويرى كه اسپنسر از اديان نخستين ارائه مى‏دهد، بيانگر تلاش‏هاى جستجوگرانه بشر براى فرونشاندن خلجانات ذهنى خويش است.، (Ibid)

/ 29