تعريف دين نزد فيلسوفان - تعریف دین و معضل تعدد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تعریف دین و معضل تعدد - نسخه متنی

علی رضا شجاعی زند

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تعريف دين نزد فيلسوفان

جايگاه و اهميت تعريف دين نزد فيلسوفان دين داراى همان موقعيتى است كه نزد جامعه‏شناسان دين دارد. تعريف دين از جمله مباحثى است كه جامعه‏شناسان و فيلسوفان دين را به هم نزديك، بلكه شبيه مى‏سازد. همچنان كه اشاره شد، ضرورت اهتمام به اين سرفصل در مطلع ورود به مباحث تخصصى‏تر در هر رشته، از آنجا ناشى مى‏گردد كه مدعى و مخاطب بايد در اين كه چه پديده‏اى را مورد مطالعه و ارزيابى خويش قرار مى‏دهند، به اتفاق و همزبانى برسند; و اين حاصل نمى‏گردد جز از طريق تفاهم بر سر يك تعريف جامع و مانع از موضوع مورد بررسى. (9) از اين جهت «جامعه‏شناسى دين‏» و «فلسفه دين‏» هر دو به يك ميزان، نيازمند «انفتاح به تعريف‏» مى‏باشند. به علاوه براى فيلسوف دين، ارائه تعريفى از دين در آغاز بحث، يك پيش‏شرط ناگزير است; چرا كه در برخى از مباحث چون «قلمرو دين‏»، «انتظار از دين‏» و «معرفت‏شناسى دينى‏»، گريزى از پى‏ريزى برهانها بر اصول موضوعه برگرفته از تعريف دين نيست. از اين رو، مى‏بينيم كه در پشت تعاريف متعدد ارائه شده از دين، يا يك روان‏شناس نشسته است‏يا يك جامعه‏شناس و يا يك فيلسوف دين.

تعريف دين از منظر پديدارشناسان

پديدارشناس به يك اعتبار، واجد موضع و منظرى «بيرونى‏» است; چرا كه هيچ تمايلى براى بررسى صدق و كذب گزاره‏هاى دينى، و هيچ قصدى براى داورى و رجحان‏گذارى يك دين بر ديگرى در سر ندارد و در عين حال، به دليل تلاش براى دستيابى به يك معرفت «همدلانه‏» و ارائه توصيفى «بى‏طرفانه‏» از اين پديده، به ميزان زيادى به نگاه «درونى‏» نزديك مى‏شود. توجيه پديدارشناس در دست‏يازيدن به اين رويكرد توامان، تقويت «بى‏طرفى‏» و بالا بردن امكان شناخت هرچه حقيقى‏تر از واقعيتهاى ارزشى است. از اين رو نبايد برخى شباهتهاى ظاهرى باعث‏شود تا رهيافت‏يا روش پديدارشناسانه با رويكردهاى كلامى همسان قلمداد گردد. وجه مميز بارز اين ديدگاه آن است كه اصولا پديدارشناسان به پديده‏ها در مقام «تحقق‏» نظر دارند و نه همچون كلاميان، در موضع «حقيقت‏». آنچه اين منظر را از ديگر حوزه‏هاى دين‏پژوهى متمايز مى‏سازد، مقصد غايى آن است. يعنى در حالى كه هدف نهايى روانشناس، جامعه‏شناس، فيلسوف دين و حتى مردم‏شناس، پس از شت‏سر گذاردن ابهامهاى مربوط به «چيستى‏» دين، تبيين «از كجايى‏»، «چرايى‏» و «چه كارگى‏» آن است; ارائه توصيفى دقيق و بى‏طرفانه و رسيدن به دركى همدلانه از يك ايمان و رفتار مؤمنانه، هدف نهايى يك پديدارشناس است. و همين ويژگى است كه او را به تاريخ‏شناس اديان نزديك مى‏سازد; با حفظ اين تفاوت مهم كه تاريخنگار از چشم و زبان «ناظر» به مشاهده و توصيف مى‏نشيند و پديدارشناس از زبان و احساس «بازيگر».

از آنجا كه بنا نداريم در بحث رهيافتها در بخش چهارم، بازگشت و مرور مجددى بر پديدارشناسى به مثابه يك رهيافت داشته باشيم، جا دارد در همين بخش به نمونه‏اى از نوع تعاريف مندرج در ذيل رويكردهاى پديدارشناسانه از دين اشاره‏اى بنماييم. ويلفرد كانتول اسميت از جمله كسانى است كه با به كار بردن اصطلاح «دين‏» به عنوان يك مفهوم «عام‏»، (Generic) براى معرفى و نشان دادن تمامى صورتهاى متفاوت «خداترسى‏» در فرهنگهاى مختلف بشرى مخالف است. او معتقد است كه به كارگيرى اين اصطلاح «شى‏ءواره‏شده‏»، (Reified) مستلزم در اختيار داشتن يك چارچوب نظرى فراگير است; در حالى كه مقوله دين مبهم‏تر و متنوع‏تر از آن است كه براحتى، به گنجيدن در چنين قالبى تن در دهد. از اين رو، وى با طرد كامل تعاريف عام، به يك مفهوم «خود ارجاعى‏»، (Self Refrential) كه توسط معتقدان و اعضاى هر فرهنگ عملا از دين عرضه مى‏گردد، اكتفا مى‏كند، .(Wilson & Slavens, 1982: 5-6)

/ 29