تعریف دین و معضل تعدد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تعریف دین و معضل تعدد - نسخه متنی

علی رضا شجاعی زند

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اتخاذ اين دو شيوه متفاوت در تشخيص اولويت و اهميت تعريف و تعيين جايگاه آن در يك مطالعه، لزوما از تغاير «هستى‏شناسانه‏» و تعارض در مبادى نظرى اسلوب ارسطويى و اسلوب جديد مطالعات علمى ناشى نمى‏گردد; بلكه امروزه در حد دو مشرب «روش‏شناختى‏» مطرح است و مى‏توان شواهدى از به كارگيرى هر دو روش را در ميان اصحاب تفكر جديد و معتقدان به روش‏شناسى علمى نيز سراغ گرفت. اتفاقا شاهدان مثال در اين مورد، با موضوع اين مقاله يعنى «تعريف دين‏» مربوطند. دوركيم و وبر دو چهره شاخص و، به تعبيرى، بنيانگذار «جامعه‏شناسى دين‏»اند. سيطره نظرى اين دو متفكر بر حوزه مطالعات جامعه‏شناختى دين تا آنجاست كه به جرات مى‏توان گفت اغلب مطالعات جارى و نظريه‏هاى مطرح در اين حوزه، به چارچوب نظرى و مبانى روش‏شناختى يكى از اين دو جامعه‏شناس فهيم باز مى‏گردد. در عين حال، اين دو متفكر دين‏شناس در مساله تعريف و جايگاه آن، دو رويكرد كاملا متفاوت از يكديگر دارند. دوركيم كسى است كه در مطلع مطالعه خود بر روى دين، تلاش زيادى را صرف ارائه تعريفى جامعه‏شناسانه از آن نمود. او در اين مطالعه، صور ابتدايى حيات دينى، و مطالعات ديگرش چون خودكشى بر اين مشى تاكيد دارد كه تعريف يك پديده، بر بررسى جامعه‏شناسانه آن مقدم است، .(Turner, 1974: 44-5) در مقابل اين مشى، رويه وبر در جامعه‏شناسى دين قرار دارد كه در آن، برخلاف سنت دوركيمى، تعريف را به انتهاى مطالعه خويش منتقل مى‏سازد و در توجيه اين عمل مى‏گويد: با توجه به تنوع بيكران رفتار دينى، گفتن اين كه دين چه هست، آن هم در آغاز كار، ميسر نيست. اگر اساسا چنين كارى ميسر باشد، تنها در مرحله نتيجه‏گيرى مطالعه ممكن است (3) ، .(Turner, 1983: 15-6) مك گوئر اين معنا را به نحو دقيق‏ترى بيان كرده است; او مى‏گويد براى جامعه‏شناسى دين، به كار بردن تعريف به عنوان يك «استراتژى‏»، مفيدتر از پى‏جويى آن به عنوان يك «حقيقت‏» است. تعريف به مثابه استراتژى، در واقع مسير و محدوده مطالعه را مشخص مى‏نمايد. بر اين اساس، ترجيح يك تعريف بر تعاريف ديگر نيز برحسب توانايى آن در انجام اين وظيفه تعيين مى‏گردد، .(McGuire, 1881:4)

با صرف‏نظر از اين كه در يك مطالعه، تعريف در «مقدمات‏» وارد شود و يا در «نتيجه‏گيرى‏»، و «حقيقى‏» باشد يا «تمهيدى‏»، همگى در اين حقيقت مشتركند كه هر تعريف اصولا بستگى و ربط وثيقى با مبانى نظرى و رويكرد و غرض ارائه‏دهنده آن دارد. پيوند ميان مبانى نظرى يك انديشه و تعريفى كه از يك موضوع، مثلا دين ارائه مى‏نمايد، آنچنان مشهود و معنادار است كه غالبا مى‏توان از يكى به ديگرى رسيد و «آن‏» را برحسب «اين‏» معنا كرد.

در پشت تعاريف متعددى كه از دين ارائه مى‏گردد، حضور رويكردهاى مختلف نسبت‏به «جهان‏»، «انسان‏» و «تاريخ‏» كه منبعث از مكاتب شناخته‏شده فلسفى، جامعه‏شناختى و روان‏شناختى است، قابل مشاهده است. هر انديشمند دين‏شناس در تعريفى كه از دين ارائه مى‏دهد، در واقع پاسخهاى نظرى خود را به اساسى‏ترين پرسشهاى بشر، در چكيده‏ترين عبارت بيان مى‏نمايد. تعريف دين عبارت موجز و گزيده‏اى است كه اگر شكسته شود و با نگاهى ژرف به اجزاء آن نظر شود، مبناهاى تئوريك آن به وضوح قابل شناسايى است. اين «تعدد» گاهى به چنان «تنوعى‏» مى‏انجامد كه به نظر مى‏رسد جز در لفظ، هيچ اشتراك ديگرى با هم ندارند و هريك به چيزى اشاره دارد، متفاوت از ديگرى. از اين رو، اگرچه اين تعاريف به نزاع با يكديگر برخاسته‏اند، ليكن به دليل منظرهاى متفاوت و رويكردهاى مختلف به دين، بعضا به مثابه جزاير محصورى‏اند كه هيچ راهى به يكديگر ندارند و هيچ‏گاه به مواجهه رودررو و منطقى با هم نخواهند رسيد. كشف و اظهار اين واقعيت راجع به تعاريف، در واقع خطاى ناشى از اين تلقى را عيان مى‏سازد كه مدعى است: «تعريف‏» بذاته بيانى خنثى و مورد وفاق پيشينى، درباره يك پديده است كه به مثابه «پيش‏فرض‏» يا «اصل موضوعه‏» يك تحقيق قلمداد شده و در مقدمات يك مطالعه علمى به منظور تحديد و تشخيص موضوع آن، گنجانده مى‏شود.

/ 29