درگيرى اشعث با قنبر - اصحاب امام علی(علیه السلام) جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصحاب امام علی(علیه السلام) - جلد 1

سید اصغر ناظم زاده قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


درگيرى اشعث با قنبر

ابو الفرج اصفهانى از موسى بن ابى نعمان نقل مى كند كه: اشعث بر در خانه حضرت على عليه السلام آمد و اجازه ورود خواست، قنبر كه حاجب و دربان حضرت بود، او اصرار كرد باز قنبر مانع شد، اشعث چنان ضربه اى به بينى قنبر زد كه خونى شد، اميرالمؤمنين عليه السلام كه متوجه درگيرى اشعث و قنبر شد، بيرون آمد و فرمود: مالى و لك يا اشعث، أما واللَّه لو بعبد ثقيف تَمرَّست لاقشعرَّت شعيراتك؛ اى اشعث، مرا با تو چه كار؟ به خدا سوگند، آن گاه كه اسير دست برده ثقيف "حجاج بن يوسف ثقفى" شوى، از ظلم او موهاى بدنت راست خواهد شد. "يعنى امروز آن قدر جرأت دارى كه غلام مرا بدون گناه مى زنى و بينى او را خون آلود مى كنى، منتظر آن روز كه مرد ثقيف بر شما حكومت كند، باش". [ اميرالمؤمنين على عليه السلام در اين تهديد از آينده تاريكى كه در انتظار مردم كوفه بود، خبر دادند و به اشعث و ديگر مردم فهماندند كه در روزگارى، حجاج بن يوسف ثقفى بر شما حكومت خواهد كرد كه دنيا را بر شما تيره و تار خواهد كرد، اين خبر منافات ندارد كه شخص اشعث حكومت حجاج را درك نكرده باشد، و لذا اشعث در سال 40 يا 42 قمرى بعد از شهادت حضرت على عليه السلام از دنيا رفت و امام حسن مجتبى عليه السلام طبق نقل ابن اثير و ديگران بر جنازه او نماز خواند كه در صفحات بعد خواهد آمد. ]

شخصى پرسيد: مرد ثقيف كيست؟ فرمود: غلامى از ثقيف است كه هيچ خاندانى از عرب را باقى نمى گذارد مگر اين كه آنان را به خوارى و زبونى مى افكند. پرسيدند: چند سال حكومت مى كند؟ حضرت فرمود: اگر به آن برسد بيست سال حكومت خواهد كرد. [ مقاتل الطالبين، ص 20؛ شرح ابن ابى الحديد، ج 6، ص 117. ]

جسارت به اميرالمؤمنين

اشعث در هر فرصتى موجبات آزار و اذيت اميرالمؤمنين عليه السلام را فراهم مى كرد كه چهره تاريخ با رفتار چنين افراد دوچهره و منافق گونه سياه است از جمله كارهاى او اين است كه امام حسن مجتبى عليه السلام نقل مى كند: اشعث پس از ماجراى خوارج در كوفه بالاى بام خانه خود مناره اى ساخته بود و اوقات نماز هرگاه صداى اذان را از مسجد جامع كوفه مى شنيد، بالاى مأذنه خود مى رفت و با صداى بلند به اميرمؤمنان عليه السلام خطاب مى كرد و مى گفت: يا رجل، إنّك لكذّابٌ ساحر! اى مرد، تو بسيار دروغگو و ساحرى!

اميرالمؤمنين عليه السلام در مقابل اين جسارتِ غير مردانه، او را عُنُق النار نام نهاد، وقتى از حضرت سؤال كردند: عنق النار يعنى چه؟ فرمود:

إنّ الاشعث إذا حضرته الوفاة، دخل عليه عنق من النار ممدودة من السماء فتحرقة فلا يدفن إلّا و هو فحمة سوداء؛

اشعث به موقع مردنش آتشى از آسمان مى آيد و او را مى سوزاند و او را دفن نمى كنند مگر اين كه همچون زغال سياه خواهد بود.

امام مجتبى عليه السلام فرمود: آرى، او به هنگام مرگ چنين شد. [ سفينة البحار، ج 1، ماده شعث، ص 703. ]

/ 390