نگرانى حجر در شب نوزدهم رمضان - اصحاب امام علی(علیه السلام) جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصحاب امام علی(علیه السلام) - جلد 1

سید اصغر ناظم زاده قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


نگرانى حجر در شب نوزدهم رمضان

حجر بن عدى در شب نوزدهم ماه رمضان در مسجد كوفه مشغول عبادت و شب زنده دارى بود ولى از رفت و آمد ابن ملجم، اشعث، شبيب و وردان دريافت كه توطئه اى در كار است و در فكر ضربه زدن به ركن عالم هستى اميرالمؤمنين عليه السلام هستند. لذا خطاب به اشعث گفت: اى اعور "يك چشم"، قصد كشتن على را دارى؟ اين را گفت و از درِ مسجد به سوى خانه اميرالمؤمنين عليه السلام خارج شد تا آن حضرت را از آن چه ديده و شنيده است با خبر سازد و نگرانى خود را به اطلاع آن حضرت برساند تا در رفت و آمد خود احتياط بيشترى به كار بندد، اما هزاران اسف و اندوه كه قضا بر آن شد كه حضرت از راهى ديگر به مسجد آيد و قبل از آن كه، حجر آن حضرت را زيارت كند، امام عليه السلام به داخل صحن مسجد شد و به نماز ايستاد و ابن ملجم كار خود را كرد و ضربه مسموم خود را بر فرق مبارك آن مظلوم تاريخ و وصى خاتم، على مرتضى عليه السلام فرود آورد!

حجر هنگامى كه به مسجد وارد شد، ديد مردم فريادشان بلند است و مى گويند: قُتِل اميرالمؤمنين؛ على را كشتند! على را شهيد كردند!. [ شرح ابن ابى الحديد، ج 6، ص 117؛ تفصيل بيشتر ضربت خوردن و شهادت امير مؤمنان صلى الله عليه و آله را در بخش آخر كتاب تجلى امامت اثر ديگر مؤلف ملاحظه نماييد. ]

حجر بن عدى كنار بستر امام

امام عليه السلام در مدت بيمارى روزى به حجر بن عدى فرمود: كيف لى بك إذا دعيت الى البراءة منّى فما عساك أن تقول؟ اى حجر، چه حالى خواهى داشت وقتى تو را به اعلان بى زارى از من بخوانند، چه خواهى گفت؟ حجر گفت: و اللَّه لو قُطِعتُ بالسيف إرباً إرباً و اُضرم لى النار و اُلقيت فيها لآثرت ذلك على البراءة منك؛ يا اميرالمؤمنين به خدا سوگند، اگر با شمشير قطعه قطعه ام كنند و آتش افروزند مرا در آن افكنند، دست از دوستى شما نخواهم كشيد و جز به مدح شما لب نخواهم گشود.

امير مؤمنان عليه السلام فرمود: وفَّقت لكل خير يا حجر، جزاك اللَّه خيراً عن أهل بيت نبيّك؛ خداوند تو را در نيل به همه خيرات موفق دارد و تو را از جانب خاندان پيامبرت پاداش نيكو عطا فرمايد.

سپس در اين موقع امام عليه السلام شير طلب كرد و خورد، ناگهان يادش آمد كه براى قاتلش ابن ملجم از اين شير چيزى نگذاشته و اظهار تأسف كرد و بعد فرمود: ألا و انه آخر رزقى من الدنيا؛ آگاه باشيد همانا اين آخرين روزى من از دنيا بود.

محمد بن حنفيه مى گويد: پدر مرا به خدا قسم داد كه براى غذاى ابن ملجم هم شير ببرم و او را از شير، سيراب كنم! من اطاعت كردم و براى ابن ملجم شير بردم. [ بحارالانوار، ج 42، ص 290. ]

آرى، در عالم هستى همواره جاى على عليه السلام خالى است و تاريخ مانند او را نخواهد ديد كه كسى تا دم مرگ با قاتلش چنين عمل نمايد!

/ 390