زياد و حكومت بر فارس و كرمان - اصحاب امام علی(علیه السلام) جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصحاب امام علی(علیه السلام) - جلد 1

سید اصغر ناظم زاده قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


زياد و حكومت بر فارس و كرمان

زياد چون در جمع آورى ماليات و زكوات و ايجاد آرامش و سكونت در ميان مردم توانمند بود، حضرت على عليه السلام در سال 39 هجرى به پيشنهاد ابن عباس و تأييد جارية بن قدامه، زياد را به حكومت فارس و كرمان كه دچار فتنه و طغيان شده بودند و از دادن ماليات خوددارى مى كردند، منصوب نمود. زياد در اين مسئوليت با درايت و كاردانى آرامش را به فارس و كرمان بازگرداند و ماليات و زكات هاى آن ديار را جمع آورى نمود. [ ر. ك: كامل ابن اثير، ج 2، حوادث سال 39، ص 429؛ تاريخ طبرى، ج 6، ص 349؛ شرح ابن ابى الحديد، ج 16، ص 181. ]

حضرت على عليه السلام اگرچه او را به حكومت فارس و كرمان انتصاب كرد؛ اما اعمال و رفتار وى را زير نظر داشت و همان گونه كه با تمامى كارگزارانش برخورد مى كرد با زياد هم برخورد مى كرد و چون احتمال مى داد كه زياد در جمع آورى ماليات سخت بگيرد به او تذكر داد كه در اخذ ماليات سخت نگيرد و ماليات را زودتر از موعد مقرر دريافت نكند و عدالت را در حقوق مردم رعايت نمايد. امام عليه السلام در يك نامه طولانى كه در زمينه نهى از افزايش خراج و ماليات نوشت به او چنين تذكر داد:

استَعمل العدل و احذَرِ العَسَفَ و الحيف، فإنّ العَسَفَ يعودُ بالجلاء، و الحيف يَدعُو إلى السيف؛

اى زياد، عدالت را به كار بند، و از خشونت و سخت گيرى بى جا و ستم گرى بپرهيز، چرا كه سخت گيرى موجب فرار مردم از منطقه مى شود و ظلم و ستم، مردم را به مبارزه مسلحانه فرا مى خواند. [ نهج البلاغه، حكمت 476. ]

در اين نامه اگرچه خطاب حضرت به زياد است اما يك دستور كلى براى همه حاكمان است كه سخت گيرى حاكمان سبب فرار مردم و ظلم و ستم سبب شورش و قيام همگانى خواهد شد.

باز حضرت امير طى نامه ديگرى، زياد را از اسراف و زياده روى نهى كرد و او را به كارهاى پسنديده فراخواند. [ همان، نامه 21. ]

ضمناً نقطه ضعفى كه حضرت عليه السلام در رفتار زياد ديد، مال اندوزى و حبّ به جاه و مقام بود كه دائماً از همين منظر او را تذكر مى داد. و همين امر هم سبب شد او كه طالب پست و مقام و ثروت اندوزى بود به معاويه بپيوندد.

معاويه و جذب زياد

از آن جا كه زياد بن ابيه در سامان بخشيدن به فارس و كرمان و گرفتن ماليات و زكات موفق گرديد و خبر اين موفقيت به معاويه رسيد، او تصميم گرفت به هر قيمتى شده زياد را به خود نزديك كند و بين او و امير مؤمنان على عليه السلام فاصله اندازد، از اين رو گاهى او را با تهديد و زمانى با وعده و وعيد به خود فرا مى خواند، و در اين راستا حاضر شد براى نزديك كردن زياد، وى را برادر خود بخواند تا اين ننگ بى پدرى او را - كه زياد بن ابيه يا زياد بن سميه به او مى گفتند - برطرف نمايد، و سرانجام به اين كار موفق شد [ ر. ك: شرح ابن ابى الحديد، ج 16، ص 187 و 181. ] و پس از چندين نامه و اعزام نماينده زياد را به خود جذب كرد و چون شمشيرى برنده و خطرناك در اختيار خود درآورد.

/ 390