زياد و حكومت بر فارس و كرمان
زياد چون در جمع آورى ماليات و زكوات و ايجاد آرامش و سكونت در ميان مردم توانمند بود، حضرت على عليه السلام در سال 39 هجرى به پيشنهاد ابن عباس و تأييد جارية بن قدامه، زياد را به حكومت فارس و كرمان كه دچار فتنه و طغيان شده بودند و از دادن ماليات خوددارى مى كردند، منصوب نمود. زياد در اين مسئوليت با درايت و كاردانى آرامش را به فارس و كرمان بازگرداند و ماليات و زكات هاى آن ديار را جمع آورى نمود. [ ر. ك: كامل ابن اثير، ج 2، حوادث سال 39، ص 429؛ تاريخ طبرى، ج 6، ص 349؛ شرح ابن ابى الحديد، ج 16، ص 181. ]حضرت على عليه السلام اگرچه او را به حكومت فارس و كرمان انتصاب كرد؛ اما اعمال و رفتار وى را زير نظر داشت و همان گونه كه با تمامى كارگزارانش برخورد مى كرد با زياد هم برخورد مى كرد و چون احتمال مى داد كه زياد در جمع آورى ماليات سخت بگيرد به او تذكر داد كه در اخذ ماليات سخت نگيرد و ماليات را زودتر از موعد مقرر دريافت نكند و عدالت را در حقوق مردم رعايت نمايد. امام عليه السلام در يك نامه طولانى كه در زمينه نهى از افزايش خراج و ماليات نوشت به او چنين تذكر داد:
استَعمل العدل و احذَرِ العَسَفَ و الحيف، فإنّ العَسَفَ يعودُ بالجلاء، و الحيف يَدعُو إلى السيف؛
اى زياد، عدالت را به كار بند، و از خشونت و سخت گيرى بى جا و ستم گرى بپرهيز، چرا كه سخت گيرى موجب فرار مردم از منطقه مى شود و ظلم و ستم، مردم را به مبارزه مسلحانه فرا مى خواند. [ نهج البلاغه، حكمت 476. ]
در اين نامه اگرچه خطاب حضرت به زياد است اما يك دستور كلى براى همه حاكمان است كه سخت گيرى حاكمان سبب فرار مردم و ظلم و ستم سبب شورش و قيام همگانى خواهد شد.
باز حضرت امير طى نامه ديگرى، زياد را از اسراف و زياده روى نهى كرد و او را به كارهاى پسنديده فراخواند. [ همان، نامه 21. ]
ضمناً نقطه ضعفى كه حضرت عليه السلام در رفتار زياد ديد، مال اندوزى و حبّ به جاه و مقام بود كه دائماً از همين منظر او را تذكر مى داد. و همين امر هم سبب شد او كه طالب پست و مقام و ثروت اندوزى بود به معاويه بپيوندد.