درس بزرگ
1- داستان مسجد ضرار درسى است براى عموم مسلمانان در سراسر تاريخ زندگيشان، گفتار خداوند و عمل پيامبر (ص) به روشنى نشان مىدهد كه مسلمانان هرگز نبايد آن چنان ظاهر بين باشند كه تنها به قيافههاى حق بجانب نگاه كنند و از اهداف اصلى بىخبر و بر كنار مانند.مسلمان كسى است كه نفاق و منافق را در هر زمان، در هر مكان، و در هر لباس و چهره بشناسد حتى اگر در چهره دين و مذهب، و در لباس طرفدارى از قرآن و مسجد بوده باشد! استفاده از" مذهب بر ضد مذهب" چيز تازهاى نيست، همواره راه و رسم استعمارگران، و دستگاههاى جبار، و منافقان، در هر اجتماعى اين بوده كه اگر مردم گرايش خاصى به مطلبى دارند از همان گرايش براى اغفال، و سپس استعمار آنها استفاده كنند، و حتى از نيروى مذهب بر ضد مذهب كمك بگيرند.اصولا فلسفه ساختن پيامبران قلابى و مذاهب باطل همين بوده كه از اين راه گرايشهاى مذهبى مردم را در مسير دلخواهشان بيندازند.بديهى است در محيطى مانند" مدينه" آنهم در عصر پيامبر (ص) با آن نفوذ فوق العاده اسلام و قرآن، مبارزه آشكار بر ضد اسلام ممكن نبود، بلكه بايد لا مذهبى را در لفافه مذهب، و باطل را در لباس حق به پيچند و عرضه كنند، تا مردم ساده دل جذب شوند، و نيات سوء آنها لباس عمل به خود بپوشد.ولى مسلمان راستين كسى نيست كه آن چنان سطحى باشد كه فريب اينگونه ظواهر را بخورد، بايد با دقت در عوامل و دستهايى كه براى اينگونه برنامهها