ترحم به سگ ، زن بد نام را بهشتى كرد
فعصرته فى حلقه حتى روى ، فغفرالله لها 60 در شب معراج به بهشت اشراف يافتم ، در آن جا زانيه اى را ديدم ، پرسيدم اين آلوده دامن چه عملى كرده كه بهشتى شده است ، پاسخ دادند او بر سگى گذر كرده كه زبانش براثر شدت عطش از دهانش درآمده و پيوسته نفس مى زد، آن زن ازار و روپوش خود را بدر آورده و در چاهى كه در آن نزديكى بود آويخت ، و به آن تر كرد و در گلو و دهان سگ تشنه فشرد،؛ او را سيراب كرد، خداوند بر اثر اين خدمت ، گناهان زن را بخشيد و پس از توبه و پشيمانى از گناهان كه بعد از اين عمل خير براى او پيش آمد او را بهشتى نمود سگ تشنه در داستان نظم سعدى
يكى در بيابان سگى تشنه يافت
كله دلو كرد آن پسنديده كيش
به خدمت ميان بست و بازو گشاد
خبر داد پيغمبر از حال مرد
الا گر جفاكارى انديشه كن
كسى با سگى نيكويى گم نكرد
كرم كن چنان كت برآيد ز دست
جهانبان در خير بر كس نبست
برون از رمق در حياتش نيافت
چو حبل اندر آن بست دستار خويش
سگ ناتوان را دمى آب داد
كه داور گناهان او عفو كرد
وفا پيش گير و كرم پيشه كن
كجا گم شود خير با نيك مرد
جهانبان در خير بر كس نبست
جهانبان در خير بر كس نبست