ان للحزم مقدرا فان زاد عليه فهو جبن 241 امام حسن عليه السلام فرمود احتياط اندازه اى دارد، چون از اندازه گذشت ترس ناميده مى شود احتياط و ترس بيش از حد معمول ناراحتى هاى و مشكلات بيشترى خواهد شد در امر ازدواج و مسائل جنسى با توكل بخدا و پايبندى به قوانين و رسومات معقول و مطلوب هر قوم و قبيله كارساز است و مورد توجه عقلا و پيران قبيله باشد اعمال شود و با اميد بخدا پيش برويد در حديث شريف احتياط امرى نيكو است و مبناى الاحتياط طريق النجاة احتياط راه نجات و رستگارى است اما از حدش تجاوز كرد ديگر او را احتياط نمى نامند، بلكه آن را جبن و ترس گويند و جبن در اسلام براى خيلى چيزها مذموم و قبيح است شر ما فى الرجل شح هالح و جبن خالع 242 بدترين صفت مرد بخل مفرط و ترس شديد است اسلام على الدوام پيروان خود را به شجاعت و شهامت و نترسيدن تحريص مى نمايد و در حديث ديگر از پيامبر بزرگ اسلام مى خوانيم نه اينكه جوان در امر ازدواج و مسائل جنسى خود بايد بترسند بلكه بايد جوانان را هم نترساند آنجا كه فرمود لا ترعو و المسلم فان روعه المسلم ضللم عظيم 243 مسلمان را نترسانيد كه ترساندن مسلمان ستمى بزرگ است
با زنان نامحرم خلوت ننمائيد كه سوم شما شيطان است
عن النبى عليه السلام لا يخلون رجل بامراة الاكان ثالثها الشيطان 244 پيامبر عليه السلام فرمود هيچ مردى با زن اجنبى خلوت نمى كند مگر آنكه سومى آن دو نفر شيطان است ، همينطور پيامبر عليه السلام فرمود من كان يومن بالله و اليوم الاخره فلا يبيت فى موضع يسمع نفسه امراه ليست له بمحرمه 245 كسى كه بخدا و روز جزا ايمان دارد شب را در جائى نمى خوابد كه صداى نفس كشيدن او را زن نامحرم بشنود، قوانين اسلامى و اخلاق جنسى اقتضا دارد كه انسان مؤ من و متعهد مسائل جنسى را در تمام شرائط و ابعاد مختلف رعايت كند اين حريم مهم و با اهميت را حفظ مى نمايد
سخنان حكيمانه مرد مجرم و گناهكار
در بحار الانوار علامه مجلسى داستانى را نقل مى نمايد حضرت صادق عليه السلام فرمود مردي به حضور مسيح آمد و عرض كرد مرتكب زنا شده ام مرا تطهير كن ، عيسى عليه السلام دستور داد كه اعلام كنند تا تمام مردم در تطهير گناهكار حضور يابند، وقتى همه جمع شدند و گناهكار در حفره اجراى حد قرار گرفت به صداى بلند گفت كسى كه خودش بايد مورد حد الهى واقع شود نبايد در حد من شركت كند همه مردم رفتند بجز حضرت عيسى و حضرت يحيى باقى ماندند در اين موقع جناب يحيى كنار حفره نزد مرد مجرم آمد گفت اى گناهكار! مرا موعظه كن مرد گفت خودت را با هواى نفست آزاد مگذار كه سقوط خواهى كرد، يحيى عليه السلام گفت باز هم بگو و موعظه كن مرد گفت از بكار بردن خشم خودارى نما يحيى عليه السلام گفت موعظه ات مرا كافى است اين قوانين در اسلام از احكام شرعى و لازم الاجراست
اخلاق عيبجويان و ايرادگرايان
يكى از بدترين و قبيح ترين خصال و اوصاف بشر يا عيبجوئى و ايرادگيرى او از ديگران است عيبجو و ايرادگرا اصلا بخود نمى انديشد، على الدوام در صدد عيب گرفتن اين و آن است اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود اذا اراد ان تذكر عيوب غيرك فاذكرا عيوب نفسك هر گاه اراده كردى عيب و ايراد ديگران را بگوئى نگاه به عيوبات خود كن از عيب و ايراد مردم چشم بپوشيد تا ديگران هم عيب و بديها شما را كمتر باز گويند آدمى بى عيب و ايراد و بى نقض آفريده نشده ، مگر معصومين عليه السلام بعضى از انسانها اصلا معايب و مساوى خويش را نمى بينند و هميشه چشمان بسوى گناه و معصيت مردم است و درصدد عيبجوئى و ايرادگرائى از اين و آن مى باشد