فقر در بلد خويش احساس غربت مى نمايد - اخلاق از دیدگاه قرآن، پیامبر و عترت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اخلاق از دیدگاه قرآن، پیامبر و عترت - نسخه متنی

حسین موسوی راد لاهیجی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كاد الفقر ان يكون كفرا فقر گاهى آدمى را به كفر و بى دينى مى گرايد

فقر در بلد خويش احساس غربت مى نمايد

عن على عليه السلام قال الفقر يخرس الفطن عن حجته و المقل غريب فى بلدته 161 على عليه السلام فرمود انسانى كه فقير است در مقام استدلال و احتياج زبانش بند مى آيد و افراد كم بضاعت در بلد خود احساس غربت نموده و غريبانه زندگى مى كنند حقيقتا فقر زبان فقير را هر چند هوشيار و زيرك باشد از احقاق حق خود باز داشته و از دفاع حق مسلم محروم مى دارد، و فقر موجب انواع فساد و تباهى و خيانت و دزدى در جامعه مى گردد

خدايا از كفر و فقر به تو پناه مى آوريم

از اهميت كفر و شوك به خدا نيست كه با فقر آمده ، بلكه از اهميت فقر است كه در كنار كفر قرار گرفته است و همانست كه فرمود كاد الفقر ان يكون كفرا 162 و اين دعاى پيامبر بزرگ اسلام است كه فقر و كفر به خدا پناه مى برد و عرض مى كند اللهم انى اعوذ بك من الكفر و الفقر بارالها! من از كفر و فقر به تو پناه مى آورم مردى كه اين دعا را از پيامبر عليه السلام شنيد عرض كرد يا رسول الله ايعد لان ؟ قال نعم 163 آيا كفر و فقر معادل و برابر يكديگرند؟ حضرت در پاسخ فرمود بلى ، حقيقتا اين شگفتى و تعجب براى ما نيز ببار مى آيد، كه جدا فقر معادل با كفر است ! ولى فقر ممدوح كه پيامبر به آن افتخار مى كند و مى فرمايد الفقر فخرى ، آن يك معناى ديگرى دارد و آن فقر در مقابل غنى است كه آدمى با غنا و مالدارى فراوان سر از طغيان و عصيان در مى آورد و به فساد و تباهى كشيده مى شود، اين است كه آدم طغيانگر خود را از خداى غنى بالذات و مستغنى و بى نياز مى داند، ولى پيامبر عليه السلام از تكيه زدن به چنين غنا، به آغوش فقر پناهنده مى شود و فقر را اكثريت قاطع انسانها به آن مبتلايند و به عنوان همگونى و همسانى با فقراء، فقر خود را مى داند نه اينكه فقر يك پديده نيكو و بدون واكنش باشد كه به خاطر درك آن فقر بخواهد فقير بماند و يا آرزو كند فقير شود

آنچه از روزى كفاف شما را بنمايد مطلوب است شرائط صحيح زندگى اقتضاء مى نمايد كه روزى كفايت كند و خانواده در رفاه قرار گيرد، و آبروى انسان حفظ شود پس آنچه كه بيش از اين باشد زائد است و مازاد بر كفايت ، و زر و بال است حضرت ختمى مرتبت عليه السلام مى فرمايد طوبى لمن اسلم و كان عيشه كفافا 164 خوشا بحال آن انسانى كه اسلام آورد، و معاش او به قدر كفاف باشد، يعنى درآمدش براى زندگى وافى و كافى باشد

داستان شترچرانى كه به پيامبر عليه السلام شير نداد

رسول اكرم عليه السلام با جمعى در بيابان به كسى كه شترانى را به چرا برده گذر كردند، حضرت از او درخواست كرد كه مقدارى شير بدهد كه آنان بنوشند، جواب داد شيرى كه در پستان شتر است براى صبحانه است و آنچه دوشيده ام ، در ظرف است براى شب است و شام ما است ، خلاصه به پيامبر و يارانش شير نداد، پيامبر عليه السلام درباره او دعا كرد و گفت اللهم اكثر ماله و ولده 165 بار الها مال و فرزندان او را زياد كن اخلاق اسلامى و پيامبرى آن حضرت اقتضايش اين بود كه نه تنها عكس ‍ العمل بخرج نداد، بلكه در حقش دعا كرد كه خداوند مال و اولادش را بيفرايد و پيامبر با يارانش از آنجا گذشتند و به گوسفند چرانى رسيدند كه به چرانيدن گوسفندان مشغول بود، براى گرفتن شير نزد او فرستاد، آن مرد رفت و آنچه در پستانهاى گوسفندان بود دوشيد و آنچه را هم كه در دست داشت نيز آورد به حضرت تقديم نمود، و بعد هم گوسفندى آورد و گفت اينها چيزى بود كه در نزد من بود، و اگر ميل داريد باز زيادتر كنم قال رسول الله عليه السلام اللهم ارزقه الكفاف پيامبر عليه السلام فرمود بار الها به او به قدر كفايت عنايت فرما در حقيقت در حقش دعاى خير كرد، خداوند روزى كفاف بر او مرحمت فرمايد، آن روزى و رزقى كه براى او حفظ آبرو نمايد ولى بخيلان زراندوز، كه به روزى كفاف اكتقا و قناعت نمى كنند، در حقيقت پيامبر در حق آن مرد شترچران نفرين كرد و فرمود خدايا تو مال و اولادش را زياد كن كه او به كم قانع نيست ، بعضى از اصحاب به اعتراض ، عرض كردند يا رسول الله دعوت للذى ودك بدعاء كلنا نكرهه ، فقال ان ما قل كفى خير مما كثر و الهى ، 166 گفتند يا رسول الله درباره كسى كه خواسته شما را رد كرد دعائى نموده اى كه تمام ما آن دعا را دوست داريم ، و درباره كسى كه تمام شير گوسفندانش را با

/ 69