پيش صاحب نظران ملك سليمان باد است
آنكه گويند كه بر آب نهاده است جهان
آنك شداد در ديوان زر افكندى خشت
گر پر از لاله سيراب بود دامن كوه
همچو نرگس بگشا چشم و ببين كاندر خاك
حاصلى نيست به جز عم ز جهان خواجو را
حاصلى نيست به جز عم ز جهان خواجو را
بلكه آنست سليمان كه ز ملك آزاد است
مشنو اى خواجه كه چون در نگرى بر بادست
خشت ايوان شه اكنون ز سر شدادست
ورنه اين شط روان چيست كه در بغدادست
مرو از راه كه آن خون دل فرهادست
چند روى چو گل و قامت چون شمشاد است
حاصلى نيست به جز عم ز جهان خواجو را