حضرت موسى بن جعفر عليه السلام مى فرمايد الزم العلم لك ما دلك على صلاح قلبك و اظهر لك فساده 27 ضرورى ترين دانش براى تو آن است كه خير و صلاح قلبت را به تو ارائه كند، و يا فساد و زشتى آن را بر تو آشكار نمايد پيامبران الهى براى آن كه مردم را اصلاح كنند و با اخلاق انسانى ، آنان را تربيت نمايند، بنيان و اساس مكارم اخلاقى را در جهان پى ريزى كردند، و سجاياى اخلاقى و انسانى را بنيان نهادند، و كرامت نفس انسانى را به پيروان خود آموختند، و از فساد و فحشاء، ايشان را بر حذر داشتند فلاسفه بزرگ اخلاق ، مخصوصا طرفداران سعادت فردى و اجتماعى ، كه داراى عقائد و اخلاق خاص انسانى مى باشند چنين مى گويند
سقراط مى گويد
انسان جوياى خوشى و سعادت است و جزاين تكليفى ندارد، اما خوشى به استيفاى لذات و شهوات به دست نمى آيد، بلكه بوسيله جلوگيرى از خواهشهاى نفسانى ، بهتر ميسر مى گردد و سعادت افراد در ضمن سعادت جماعت است ، بنابراين ، سعادت هر كس در اين است ، كه وظائف خود را نسبت به ديگران بهتر انجام دهد بنابراين دانش بشر، بايد او را به سوى سعادت سوق دهد، نه اينكه هر چه بيشتر و زيادتر به فساد آلوده اش نمايد
نظريه اخلاقى ارسطو
ارسطو مى گويد عمل انسان را غايتى است ، و غايت مطلوب انسان مراتبى دارند، آنچه غايت كل و مطلوب مطلق است ، مسلما سعادت و خوشى است ، اما مردم خوشى را در امور مختلف مى انگارند، بعضى به لذات راغبند، برخى به مال و جماعتى به جاه ، مگر آنكه همواره وظيفه اى را كه براى او مقرر است ، به بهترين وجه اجرا كند و انجام وظيفه به بهترين وجه ، براى هر وجودى ، فضيلت او است پس غايت مطلوب انسان ، يعنى خوشى و سعادت ، با فضيلت حاصل مى شود 28
دكارت در اخلاق مى گويد
اگر چه هر فردى از ما از افراد ديگر جداست ، وليكن چون تنها نمى توانيم زيست كنيم ، ناچار بايد منافع خود را تابع منافع حقيقى جماعتى ، كه جزء آنها هستيم بنمائيم و اگر كسى اين حس را داشته باشد كه صلاح كل ، مقدم بر صلاح جزء است ، مكارم والاء از او ظهور خواهد كرد، و حتى براى خدمت به ديگران جان خود را به خطر خواهد انداخت خلاصه ، آن كه عمل انسان همواره بايد موافق عقل باشد و اگر چنين شود البته سعادت و خرسندى خاطر - كه مراد و منظور از علم اخلاق همان است - حاصل خواهد گرديد 29 بعضى از فلاسفه ، طرفدار نيرومندى و هواپرستى و ضعيف كشى مى باشند و اخلاق انسانى را سدى بزرگ در سر راه لذائذ حيوانى و نفسانى مى شناسند
نظريه فلسفى و اخلاقى نيچه
او مى گويد خود را بايد خواست و خود را بايد پرستيد، و ضعيف و ناتوان را بايد رها كرد تا از ميان برود، و درد و رنج كاسته شود و ناتوان بر دوش توانا بار نباشد، و سنگ راهش نشود نيچه مى گويد مرد برتر آن است كه نيرومند باشد، به نيرومندى زندگى كند و هوا و تمايلات خويش را برآورد سازد، خوش باشد و خود را خواجه و خداوند بداند و هر مانعى كه براى خواجگى ، در پيش بيابد، از ميان بردارد، از خطر نهراسد و از جنگ و جدال نترسد كاملا اخلاق ضد اسلامى و انسانى است كه نيچه از اخلاق اين چنين تعريف مى نمايد اما اسلام دين برتر و آخرين اديان الهى و آسمانى است مسئله اخلاق را از مسائل بنيادى معرفى كرده ، و تخلق به اخلاق حميده را بزرگترين عامل رستگارى و راه وصول به سعادت و خوشبختى معرفى كرده است ، و فساد اخلاقى و سيئات نفسانى را منشاء بدبختى مى داند قرآن مى