جوان ! بيا و خدا گونه شو
تو آن انسانى ، كه خداوند در حقت فرمود
تو آن انسانى ، كه خداوند در حقت فرمود
تو آن انسانى ، كه خداوند در حقت فرمود
از عبادت نى توان الله شد
مى توان موسى كليم الله شد
مى توان موسى كليم الله شد
مى توان موسى كليم الله شد
شبى بر نشست از فلك بر گذشت
چنان گرم ، در تيه قربت براند
بدو گفت سالار بيت الحرام
چو در دوستى مخلصم يافتى
بگفتا فراتر مجالم نماند
اگر يكسر موى برتر پرم
نماند به عصيان كسى در گرو
كه دارد چنين سيدى پيشرو
بتمكين و جاه از ملك در گذشت
كه بر سدره جبرئيل از او باز ماند
كه اى حامل وحى برتر خرام
عنانم ز صحبت چرا تافتى ؟
بماندم كه نيروى بالم نماند
فروغ تجلى بسوزد پرم
كه دارد چنين سيدى پيشرو
كه دارد چنين سيدى پيشرو