وضوی پیامبر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وضوی پیامبر - نسخه متنی

سید علی شهرستانی؛ ترجمه: حسین صابری؛ ویراستار: حمید موفقی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عامل سوم

سومين عامل اختلاف فقهى ميان زيديه و اماميه , تاءييد و تقويت شورش زيدبن على از سوى برخى فقيهان است .

در كتابهاى تاريخ آمده است كه ابوحنيفه نعمان بن ثابت قيامهاى علوى همانند قيام
زيـد بـن عـلـى (ع ) در كوفه , قيام محمد نفس زكيه در مدينه و قيام برادر وى ابراهيم در بصره را
تاءييد مى كرد و مردم را به قيام بر ضد حكمرانان فاسدفرامى خواند.

چـنـيـن مـواضـعـى , بـه طور طبيعى , در روحيه انقلابيون اثر مى گذاشت و حالتى ازهمدلى و
هـمـنـوايـى با امام ابوحنيفه نزد آنان ايجاد مى كرد.

افزون بر اين , فقه ابوحنيفه باراءى سازگارى
داشـت و بـر پـايـه قـيـاس شـكـل مـى گـرفت , و ابوحنيفه , خود, در احتجاج بامخالفان وجوهى
گونه گون از راءى ترسيم مى كرد, چندان كه اعجاب و شگفتى بسيارى ازمردم را برمى انگيخت .

هـمـچنين امام ابوحنيفه در كوفه مى زيست و چون مى ديد بيشتر مردمان اين شهر ازنظر فكرى ,
علوى هستند مى بايست خود را در كنار سلاح استدلال و راءى كه در اختياردارد به سلاح حديث و
روايـت نـيـز مـسلح كند.

از همين روى به مدينه رفت تا از محضرامام باقر و امام صادق (ع ) توشه
حديث برگيرد و پس از بازگشت به كوفه پايگاه اجتماعى خويش را از آنچه هست قويتر كند.

رونلدسن خاورشناس مى گويد:
شـيـعـيـان ابوحنيفه را به واسطه پيوند دوستانه اى كه با امام صادق (ع ) داشت بزرگ مى داشتند
واحـتـرام مـى گـذاردنـد.

ايـن خوشايندى نسبت به ابوحنيفه بويژه هنگامى فزونى يافت كه وى
درمـورد عـبـاسـيـان گـفت : اگر بخواهند مسجدى بسازند و از او بخواهند كه آجرها را بشمرد
همين كار را نيز نخواهد كرد, چرا كه آنان فاسقند و فاسق نمى تواند عهده دار امامت شود ((607))
امـا از آن سـوى , امـام باقر و امام صادق (ع ) بر شيعيان خود از ابوحنيفه بيم داشتند و آنان رابدين
اشـارت مـى دادنـد كـه احـتياط در پيش گيرند و از آراى او حذر كنند, چرا كه آراى او بااصول و
مـبـانى مكتب فقهى شيعه كه مكتب تعبد و سنت است مخالف و با راءى و قياس موافق و سازگار
است .

در حالى كه دين خدا ـ البته يعنى احكام و فقه ـ را نتوان به عقل قياس كرد.

نـاگـفته نماند كه پذيرش راءى و قياس و اعتبار دادن به آن هيچ بدان معنا نيست كه صاحب اين
ديدگاه از تاثير پذيرفتگان حكومت و از وابستگان نظام حاكم يا از پيروان سياست اموى است .

بلكه
گـاه راءى و نـظـر فقيه با ديدگاه نظام حاكم توافق دارد و گاه توافق ندارد.

در مساءله وضو نزد
ابـوحنيفه نيز همين حقيقت رخ مى نمايد و اعتقاد وى به وضوى شيوه عثمان بدان معنا نيست كه
او بـه خواسته حكومت گردن نهاده , يا از فضاى حاكم اثرپذيرفته است , بلكه او از اين روى چنين
ديدگاهى را برگزيده كه اين ديدگاه با اصول ومبانى فقه او سازگارى و همنواختى دارد.

بر اين پايه , همگنى ميان ديدگاه فقهى ابوحنيفه و ديدگاههاى نظام حاكم در روزگاراو هيچ به
معناى همسانى شيوه و سياست او با حكومت نيست , بويژه آن كه درباره ابوحنيفه زبانزد است كه او
در كوفه تنها كسى بود كه بر خليفه عثمان بن عفان رحمت مى طلبيد ((608))
اينك آنچه را گفتيم توضيحى ديگر مى دهيم و به سخنى ديگر بيان مى داريم :
تـا دوران قـيام زيدبن على (ع ) مدتى نزديك به يك قرن از عمر وضوى عثمانى گذشته بود و دور
مى نمود كه اين شيوه وضو نتوانسته باشد اثر خود را در حديث و درمواضع تابعين بر جاى گذارد,
بويژه آن كه حكومت براى پايه قرار دادن فقه عثمان وگستراندن آراى او تلاش مى كرد و در كنار
آن , مـكـتـب عـثمان در وضو با راءى و استحسان سازگارتر بود.

همين ديدگاه از سويى ديگر در
بـرخى از اصول خويش با انديشه امام ابوحنيفه اشتراك داشت , و بر اين پايه , گراييدن ابوحنيفه به
وضوى با سه بار شستن اعضاو نيز شستن اعضاى مسح تنها از اعتقاد او به درستى احاديث حاكى از
اين وضو وهمنواختى اين شيوه وضو با اصول و مبانى فقه او سرچشمه مى گيرد, نه از اثرپذيرى او
ازگـرايـشـهاى حاكم در آن روزگار, چه , ابوحنيفه در مكه نزد عطاء بن ابى رياح و در مدينه نزد
نـافـع وابسته ابن عمر حديث آموخته و از عاصم بن ابى نجود, عطيه عوفى ,عبدالرحمن بن هرمز
وابسته ربيعة بن حارث , زيادبن علاقه , هشام بن عروه و كسانى ديگر از اين دست علم آموخته بود و
اينان نيز همه در انديشه و آراء يكى بودند.

بـنـابراين , زيديه تنها به دليل رابطه اى كه با ابوحنيفه داشتند و به دليل مواضعى كه ابوحنيفه در
مـورد آنـان داشـت از فـقه حنفى اثر پذيرفته , بدان گراييدند و آن فقهى را كه امام زيد به نقل از
پـدران خـود از رسـول خـدا(ص ) بـراى آنـان تـرسيم كرده بود وانهادند.

اين خود به دو عامل باز
مى گشت :

1 - نبودن عالمان زيدى در كوفه , پس از كشته شدن امام زيد, و مشغول شدن طالبيان به رويارويى
با ستمگران , كه خود زمينه جذب فكرى آنان از سوى ابوحنيفه را كه به لحاظ سياسى و سرزمينى
به آنان نزديك بود فراهم مى ساخت .

2 - دورى زيـديان از فقيهان طالبى موجود در مدينه همانند عبداللّه بن حسن و جعفربن محمد و
نيز تلاش نفوذيهاى حكومت در صفوف انقلابيان براى برانگيختن روح فرقه گرايى و طايفه گرى
و سرانجام , شايع كردن اين كه عبداللّه بن حسن فقيه نيست ونمى توان به او رجوع كرد و جعفر بن
محمد نيز جهاد را واگذاشته و از اين رو به وى هم نمى توان رجوع كرد.

مساءله هاى ديگرى هم از
اين دست تبليغ مى شد تا از اين رهگذريگانه مرجع فقهى را امام ابوحنيفه معرفى كنند.

در جـامـعـه شـناسى اثبات شده است كه اختلاف ميان نزديكان , خواه در عقيده وخواه در مسائل
خـانـوادگى , آشكارتر به چشم مى آيد تا اختلاف ميان بيگانگان ودورتران .

براى نمونه , اگر به دو
طـايفه شيعه و سنى بنگريم خواهيم ديد با همه آن كه ديدگاههايى نزديك به هم دارند و همه از
يـك سـرچـشـمه بهره مى گيرند و در بسيارى ازاصول و عرصه ها با يكديگر متحدند, اما اختلاف
عـقيدتى و غير عقيدتى آنان با يكديگروقت فراوانى از اوقات مسلمانان را به خود اختصاص داده و
ايـن در حـالـى اسـت كـه چـنـيـن رويارويى و مقابله اى ميان مسلمانان و يهوديان يا مسلمانان و
مسيحيان نمى بينيم , با آن كه اختلاف نظر مسلمانان با غير مسلمانان يهودى و مسيحى به مراتب
از اخـتـلاف مـيـان شـيعه و سنى افزونتر و گسترده تر است .

همين مساءله در عرصه خانواده نيز
مشهود است و براى مثال اختلاف ميان دو برادر يا دو عموزاده زودتر رخ مى نمايد تا اختلاف ميان
دوبيگانه .

در اينجا هم از آن روى كه فقه زيدى از عترت الهام گرفته و امام صادق (ع ) هم برادرزاده امام زيد
است , نفوذيهاى دشمن در صفوف زيديان كوشيدند از رهگذر بالابردن سطح توقع و طرح برخى از
شـبـهـه هـا روابط ميان اين خاندان و شيعيان جعفرى را به تيرگى كشانند و زيديان را از ناموران
طـالـبى مدينه رويگردان سازند تا بسادگى بتوانندآنان را در بر گيرند و به لحاظ فكرى به خود
جذبشان كنند.

بـه ديگر سخن , هر كس بيش از آن كه از بيگانگان انتظار يارى داشته باشد, ازنزديكان خود انتظار
دارد او را يارى دهند و با او همراهى كنند.

از اين روى هنگامى كه اين انتظار برآورده نشود بتدريج
از آن نـزديـكـان فاصله مى گيرد و گاه كار بدانجا مى كشدكه آنان را در جايگاه دشمنان خويش
مـى بـيـنـد.

چنين حالتى را ميان زيديه و جعفريه مى توان مشاهده كرد, بويژه آن كه ميان كوفه و
مـديـنـه فـاصـله بسيارى بود و اين امكان تبادل نظر و گفت و گو ميان اين دو طايفه را از ميان
مى برد و از آن سوى در كوفه نيزبزرگانى چون ابوحنيفه حضور داشتند.

چـنـيـن است كه نشانه هاى آشكار فقه حنفى در فقه زيدى رخ مى نمايد و مى توان گفت دو سوم
فـقه زيدى برگرفته از فقه حنفى است .

شيخ محمد بخيت مفتى مصر درروزگار خود در تقريظ
مسند امام زيد در اين باره چنين مى نويسد:
مـن بـديـن مـجـمـوعـه فـقهى كه امام عبدالعزيز بن اسحاق آن را گردآورده است دست يافتم
ايـن مـجـمـوعـه به سند صحيح منسوب است به امام شهيد زيد بن على زين العابدين بن حسين
بـن عـلـى بن ابى طالب (ع ), داماد پيامبر(ص ) و همسر پاره تن او فاطمه بتول (س ). اين كتاب را
بـرراوى آن حـضـرت اسـتـاد شـيـخ عـبـدالـواسع خواندم و آن را مجموعه اى از مسائل فقهى و
احـكـام شـرعـى يافتم كه به آيات قرآن و احاديث نبوى بر آنها استدلال شده است .

در بيشتر فروع
بامذهب امام بزرگ ابوحنيفه نعمان بن ثابت موافق است ((609))
بـا آنـچه گفتيم اين احتمال هم وجود دارد كه آمدن امام ابوحنيفه به مدينه افزون بر تلاش براى
تـقـويت پايگاه دينى و اجتماعى خود در كوفه , به هدف ايجاد شكاف در صفوف شيعيان اماميه نيز
صورت پذيرفته باشد.

اما از آن سوى , احتياط امام صادق (ع ) در برخورد با ابوحنيفه و تاءكيد آن حضرت بر عمل به روايت
و سـنـت و وانـهـادن راءى و قـيـاس و هـمـچـنـين تشكيل حلقه هاى درس وتاءكيد بر فقاهت و
دانـش انـدوزى در قـالـب رهنمودهايى از اين دست كه كاش تازيانه برسر اصحابم بود تا آگاهى
ديـنـى بـيندوزند همه و همه , نقشه ابوحنيفه را براى ايجادشكاف در جامعه شيعه بر هم زد و به
شـكست كشاند, در حالى كه زيديه بر خلاف اماميه به كارزار و پيكار مسلحانه مشغول , و از امامان
اهـل بـيت نيز در ميان خود بى بهره بودند وهمين در جامعه آنان خلئى فقهى به وجود مى آورد و
آنان را به پناه جستن به ابوحنيفه وفقه حنفى ناگزير مى ساخت .

/ 163