مسائل اختلافى وضو در دوره عباسى - وضوی پیامبر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وضوی پیامبر - نسخه متنی

سید علی شهرستانی؛ ترجمه: حسین صابری؛ ویراستار: حمید موفقی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مسائل اختلافى وضو در دوره عباسى

امام صادق (ع ) و امامان پس از او به همان شيوه پدران خويش استمرار بخشيدند وبسختى در برابر آنان كه مسح بر پاافزار را جايز مى دانستند ايستادند ((731)) و بر اين كه مسح بايد بر قسمت جلوى
سر باشد ((732)) , پاها را بايد مسح كشيد و از شستن آنهاخوددارى كرد تاءكيد ورزيدند.

از امـام صادق (ع ) روايت شده است كه فرمود: گاه مى شود كه كسى چهل سال خداوند را عبادت
كـنـد, ولـى در وضـو از او فـرمان نبرد, چرا كه آنچه را خداوند به مسح كردنش فرمان داده است
مى شويد ((733))
در حـديثى ديگر است كه فرمود: گاه بر انسانى شصت سال مى گذرد و خداوند ازاو هيچ نمازى
نمى پذيرد.

راوى مى گويد: پرسيدم : چگونه ؟
فرمود: زيرا آنچه را خداوند به مسح كردنش فرمان داده است مى شويد ((734))
امـام صـادق (ع ) هـمـچـنـين اين را كه گوش جزو صورت يا سر باشد نفى كرده وفرموده است :
گوشها نه جزو سر است و نه جزو صورت ((735))
ايـن خود مى فهماند كه در روزگار آن امام گروهى از مسلمانان گوش را جزو سرمى دانسته , بر
آن مـسـح مى كرده اند و گروهى ديگر آن را جزو صورت دانسته ومى شسته اند.

امام صادق (ع ) در
اين روايت بدين اشاره دارد كه گوش عضوى مستقل است , نه جزو صورت است و نه جزو سر, و بر
فـرض هـم كـه جـزوى از سـر باشد باز هم مسح كشيدن بر آن لازم نيست , زيرا مسح ـ چونان كه
دانـسـتيد ـ به دست كشيدن برقسمتى از سر هم تحقق پيدا مى كند و نيازى بدان نيست كه همه
سر را دربرگيرد.

در حديثى به امام صادق (ع ) نسبت داده شده است كه گوشها را مسح كرد يا براى مسح كردن آبى
تـازه بـرگـرفـت .

ما صدور چنين روايتهايى را از امام ـ به فرض صحت سندآنها ـ دور نمى دانيم ,
بويژه آن كه امام در سخت ترين فشارها و در برابر بدترين انواع تهديد و ارعاب بود, و به خصوص در
اواخر دوران خلافت منصور و پس از چيرگى او برهاشميان و راندن اين خاندان به كوفه , اين فشار
نيز شدت بيشترى يافته بود.

گفتنى است در حديثى ديگر كه از امام صادق (ع ) رسيده , آن حضرت مبطلات وضو را به دفع بول
و غـائط, خـروج بـاد, خـواب و جنابت محدود كرده ((736)) , و اين اشاره اى است به مبطل نبودن
آنچه آتش بدان رسيده است , مبطل نبودن دست زدن به آلت يا بيرون آمدن خون و همانند آن كه
امروزه اهل سنت آنها را مبطل مى دانند.

از اين روايت معلوم مى شود كه اين ديدگاهها در روزگار امام صادق (ع ) نيز مطرح بوده است .

در مـن لا يـحـضره الفقيه از عمروبن مقدام روايت شده است كه گفت : يكى ازكسانى كه از امام
صـادق (ع ) شنيده بود براى من روايت كرد كه آن حضرت مى فرمود:من از كسى كه دوست دارد
دو دو وضو گيرد درشگفتم , در حالى كه رسول خدا(ص ) نيزدو دو وضو گرفته است ((737))
هـمـچـنين از آن حضرت روايت شده است كه فرمود: در وضو يك بار شستن واجب است , دو بار
شستن پاداش ندارد و سه بار شستن بدعت است ((738))
الـبته امام اين سخن را كه دو بار شستن پاداش ندارد در حديثى ديگر چنين تفسيرفرموده است
كه وضو دو دو است , و هر كه بر اين بيفزايد پاداش ندارد ((739)) , يعنى هركس نپذيرد كه يك بار
شـستن او را بسنده مى كند و شستن دوم كارى مستحب است ,براى شستن دوم هيچ پاداش داده
نخواهد شد.

كسى كه از دو بار شستن نيز فراتر رودهمين حكم را داراست .

امـام صـادق (ع ) با اين سخنان و بدين شيوه رودرروى كسانى مى ايستاد كه در وضواز حدود الهى
فـراتر مى رفتند.

از امام صادق (ع ) روايتهاى فراوانى در تاءييد اين حقيقت رسيده است .

از آن جمله
اين كه آن حضرت مضمضه را جزو افعال وضو نمى دانست ودر اين باره چنين استدلال مى آورد كه
دهـان از قـسـمـتهاى درونى [بدن و صورت ] است .

امام اين سخن را فرمود تا در برابر اجتهادات
كـسـانـى هـمانند عبداللّه بن عمر بايستد كه مى گويد: در هنگام وضو چشمهاى خود را خوب باز
كنيد.

شايد كه آتش دوزخ نبيند!
امـام صـادق (ع ) مـى فـرمايد: چون وضو مى گيريد آب بر صورتهايتان نزنيد, بلكه آب را بر صورت
بپاشيد ((740))
از امـام كـاظـم نـيـز روايتى نزديك به همين مضمون رسيده است .

ابوجعفر رقاشى مى گويد: از
ابـوالـحـسـن مـوسـى بـن جـعفر پرسيدم : براى نماز چگونه وضو گيرم ؟ فرمود: دروضو افراط و
زيـاده روى مـكـن و آب بـر صـورت مكوب , بلكه صورت را از بالا به پايين بشوى , چونان كه گويا
صورت به آب مسح شده است ((741))
ايـن پاسخ امام , به رواج پديده افراط و زياده روى در وضو و اسراف در آب ريختن براى وضو اشاره
دارد.

قصد امام براى چنين اشاره اى سبب مى شود آن حضرت در پاسخ پرسش راوى كه از چگونگى
وضو پرسيده است , مقدمه اى بياورد و بفرمايد: در وضوافراط و زياده روى مكن .

اين خود به يكى از
پـديـده هـاى مـهم در آن روزگار اشاره دارد وآن پديده افزودن بر شمار دفعات شستن و شستن
اعـضاى مسح است و امام مى خواهد بااين مقدمه ماهيت وضو را براى پرسش كننده روشن سازد و
به او بفهماند كه وضو ـ برخلاف آنچه برخى مى گويند ـ بدان نيست كه آب بر صورت بكوبند, آب
بـه درون چـشـم بـبـرنـد و بـه سـلام كـسـى در حـال وضـو پـاسخ نگويند, چرا كه همه اينها از
مصداقهاى زياده روى در احكام دين است كه از آن نهى شده است .

در ذيل روايت پيشگفته از مسح صورت با آب سخن به ميان آمده است و فقيهان اين را نوعى مجاز
و بـه مـعناى همان شستن دانسته اند, و همين نيز عين حقيقت است .

بواقع امام در اينجا با آوردن
تـعبير مجازى مسح براى شستن صورت در وضو در پى رساندن اين مطلب است كه آنچه در وضو
مطلوب است يك بار شستن است و به همين يك بار عنوان شستن و طهارت شرعى صدق مى كند.

درسـت به همين دليل در برخى روايتهاى ديگر در شستن دست نيز از واژه مسح بهره جسته شده
اسـت , تـا از رهـگذر اين همه بدان اشاره شود كه در وضو يك بار شستن هر عضو بسنده مى كند و
افزودن برشمار دفعات شستن و نيز شستن اعضاى مسح روا نيست .

امـام كاظم نيز وضوى پيامبر(ص ) را كه خداوند به او فرموده چنين بيان كرده است : ازعيسى بن
مـستفاد از ابوالحسن موسى بن جعفر, از پدرش روايت شده است كه رسول خدا(ص ) به على (ع ) و
خديجه , به گاه اسلام آوردن , فرمود: جبرئيل هم اكنون نزد من است و شما را به اسلام مى خواند و
مـى گويد: اسلام را شرطهايى است : اين كه بگوييد:گواهى مى دهيم كه خدايى جز اللّه نيست ... تا
جـايـى كه مى فرمايد: ـ و كامل كردن وضو براعضاى آشكار, صورت و دستها تا آرنج , و مسح سر و
مسح پا تا برآمدگى روى آن ((742))
در روايت ديگرى از امام كاظم است كه به نقل از پدرش فرمود: رسول خدا(ص ) ازمقداد و سلمان
و ابوذر پرسيد: آيا احكام اسلام را مى دانيد؟
گفتند: آنچه را خدا و رسول خدا(ص ) به ما شناسانده اند مى دانيم .

فرمود: اين احكام فراتر از شمار است : مرا بر خويش گواه بگيريد و گواهى دهيد كه خدايى جز اللّه
نـيـسـت ...[و نـيـز گـواهـى دهـيد بر] وضوى كامل بر صورت و دستها تا آرنج , ومسح بر سر و تا
بـرآمـدگى روى آن , نه مسح بر پاى افزار, نه بر روبند و نه بر عمامه ...ـ تاآنجا كه مى فرمايد: ـ اينها
پاره اى از شروط اسلام است و آنچه مانده از اين افزونتراست ((743))
ايـن روايـت همانند روايت پيشگفته بر اهميت وضو تاءكيد دارد, آن را از شروطاسلام مى داند و به
تبيين حدود آن و نيز اعضايى كه بايد شسته شوند و اعضايى كه بايدمسح شوند مى پردازد.

در پـرتـو آنـچه گذشت بدين حقيقت مى رسيم كه مكتب امام باقر, امام صادق , امام كاظم , و امام
رضا(ع ) همه يكى و ادامه مكتب رسول خدا(ص ) است , چونان كه در نقل روايت هم بسيار از پدران
خويش به نقل آنان از رسول خدا(ص ) نقل مى كنند.

از هـيثم بن عروه تميمى روايت شده است كه گفت : از امام صادق درباره آيه (فاغسلوا وجوهكم و
ايـديكم الى المرافق ) پرسيدم و كف يك دست خود را از انگشتان به سمت آرنج بر روى دست ديگر
كشيدم و گفتم : اين گونه است ؟
امـا امـام در پاسخ او, كار وى را نپذيرفت و دست خويش را از آرنج به سمت انگشتان بر روى دست
ديگر كشيد.

ايـن روايت همگون و همنواخت با آن روايت ديگرى است كه از امام باقر(ع ) نقل كرديم كه آب را از
سمت انگشتان به طرف بالا برنمى گرداند.

مـعـنـاى تـجـاوز از حد و وضو نيز نزد امام صادق همان است كه نزد امام باقر(ع ) بودو نزد ديگر
امامان است .

حـماد بن عثمان روايت كرده است : نزد امام صادق نشسته بودم كه ظرف آبى خواست .

پس مشتى
آب بـرداشت و همه صورت خويش را بدان شست .

سپس مشتى ديگر پر كرد و دست راست خود را
بـدان شـسـت .

آنگاه مشت ديگرى پر آب كرد و همه دست چپ خويش را به آن شست .

سپس سر و
پاهاى خود را مسح كرد و آنگاه فرمود:اين وضوى كسى است كه احداث نكرده است , يعنى در دين
تـجـاوز نكرده و از حدودفراتر نرفته است ((744)) هم فرمود: هر كس در وضو از حدود فراتر رود
همانند كسى است كه وضو را باطل كرده است ((745))
در كـتـاب عـيون اخبارالرضا از امام هشتم (ع ) روايت شده است كه فرمود: در وضويك بار شستن
واجب و شستن دوم كامل كردن آن است ((746))
هـم در نـامـه آن حـضـرت به ماءمون عباسى آمده است : وضو, چنان كه خداوند دركتاب خويش
فرموده , شستن صورت و دستها تا آرنج و مسح كردن سر و پا, هر كدام يك بار, است .

اين سخن امام , چنان كه خداوند در كتاب خويش فرموده , اشاره اى است بدان كه حقيقت طلب و
امـر, خواستن براى يك بار است و تكرار لازم نيست .

آن سان كه در جاى خود خواهيد خواند, واقعا
نيز آنچه در كتاب خدا بر ما واجب شده , آنچه رسول خدا(ص ) انجام مى داده و آنچه به تواتر صحابه
از او نقل شده همين يك بار شستن است .

در روايتى از امام رضا آن حضرت علل وجوب مسح سر و پا و شستن آنها را چنين بيان مى دارد:
خـداونـد بـه عـلتهايى گوناگون در مورد صورت و دستها به شستن و در مورد سر و پابه مسح
كردن فرمان داده و درباره هر دو دسته به شستن تنها يا مسح تنها حكم نفرموده است :
از آن جمله است اين كه برترين عبادت ركوع و سجده است و اين ركوع و سجده به صورت و دستها
انجام مى گيرد, نه به سر و پا.

از آن جمله است اين كه مردم در همه وقت نمى توانند سر و پاها را بشويند و اين كار در سرما و سفر
و بيمارى و در شب و روز بر آنان دشوار است .

اما شستن صورت ودستها از شستن سر و پاها آسانتر
است .

واجبات دينى هم به اندازه كم توانايى ترين افرادسالم مقرر داشته شده و بر همين پايه قوى و
ضعيف , همه بدآنهامكلف گرديده اند.

از آن جمله اين كه به واسطه وجود عمامه , پاافزار, جوراب و همانند آن , سر و پاهابر خلاف صورت
و دستها, هميشه برهنه نيست .

در حديثى ديگر است كه از آن حضرت درباره وضويى كه در كتاب خدا واجب شده است پرسيدند و
او نيز فرمود: وضوى واجب مسح است و شستن در وضو براى پاكيزگى است .

از ايـوب بـن نـوح روايـت شده است كه گفت : براى ابوالحسن نامه نوشتم و در آن درباره مسح پا
پرسيدم .

فـرمـود: وضـو, دسـت كـشـيدن است و در آن جز اين واجب نيست , و هر كس هم بشويد اشكال
ندارد ((747))
شيخ حر عاملى در وسائل الشيعة مى گويد: اين قسمت اخير را شيخ طوسى به معناى شستن براى
پاكيزگى و نه شستن براى وضو دانسته است .

البته حمل آن بر تقيه نيزممكن است , و برخى هم به
تخيير گراييده اند.

از امام رضا همچنين درباره مسح بر عمامه و پاافزار روايت شده است كه فرمود:بر عمامه , كلاه و
پاى افزار خويش مسح مكن ((748))
در دعـائم الاسـلام آمده است : امامان از مسح بر عمامه , روبند, كلاه , كله خود,جوراب و پاى افزار
نهى كرده اند, مگر آن كه بند پاى افزار مانع مسح بر پا نباشد ((749))
در فـقـه الـرضا از امام هشتم روايت شده است كه فرمود: در شرب خمر و در مسح بر پاافزار تقيه
نـيـسـت .

هرگز بر جوراب مسح مكن , مگر به واسطه عذرى يا برف و يخى كه از آن بر پاى خويش
بيم دارى ((750))
آنـچـه گـذشت بخوبى اين حقيقت را مى نماياند كه شيوه تعبد محض كه خداوندبراى پيامبرش
ترسيم فرمود و پس از پيامبر(ص ) على (ع ) و ابن عباس و ديگر بزرگانى ازمردم پيشوايى اين شيوه
مكتب را عهده دار شدند تا دوران تابعين و تابعين تابعين ادامه يافت و امامان شيعه در دشوارترين
شرايط آن را استمرار بخشيدند.

نـكـته ديگر آن كه همه روايتهاى رسيده از اهل بيت درباره وضو همگون وهمنواخت است و هيچ
تعارض و برخورد و اختلافى با يكديگر ندارد, درست بر خلاف مذاهب چهارگانه فقهى كه اختلاف
مـشـهودى با يكديگر دارند: برخى واجبات وضو راهفت چيز, برخى چهار چيز و برخى ديگر آنها را
شـش چـيـز مـى دانند, گرچه كه همه دردو نكته ديگر هم نظرند: سه بار شستن اعضاى وضو, و
شستن اعضاى مسح .

ايـن اتـفـاق نـظـر اخـيـر, خود گواهى بر تاءكيد حكومت بر پاره اى از افعال وضو وسختگيرى در
رويـارويـى بـا مكتب تعبد محض است .

شايد همين مساءله است كه امام صادق (ع ) را وادار مى كند
بـگويد: در وضو, يك بار شستن واجب است , شستن دوم پاداش ندارد و شستن سوم بدعت است .

الـبته امام در روايتى ديگر اين سخن را چنين تفسير كرد كه هر كس نپذيرد كه يك بار شستن در
وضو او را بسنده مى كند بر شستن دوم نيز پاداش ندارد ((751))
زرارة بن اعين از آن حضرت روايت كرده است كه فرمود: وضو دو دو است .

هركس بر اين بيفزايد
پاداش ندارد ((752))
يك بار در مورد وضو از آن حضرت پرسيدند و فرمود: وضوى على (ع ) فقط يك يك بود ((753))
يـكـى از يـاران نزديك و ويژه حضرت درباره وضو براى نماز از آن حضرت پرسيد وحضرت هم در
پاسخ فرمود: يك يك [هر عضو يك بار] ((754))
در روايـت ديـگـرى امـام سـوگـند ياد مى كند و درباره وضوى پيامبر(ص ) چنين مى فرمايد: به
خداوند سوگند, وضوى رسول خدا(ص ) تنها يك بار يك باربود ((755))
امـام سـپـس بر اين تاءكيد مى كند كه وسواس نه جزو ايمان است و نه جزو وضو وطهارت و از اين
روى هـر كس در وضو اعضا را بيش از يك بار بشويد و بر اين عقيده باشد كه يك بار شستن بسنده
نمى كند وضويش ناصحيح و مخالف آن چيزى است كه خداوند بدان فرمان داده است .

چنين است
كه امام مى فرمايد:
پـيـامـبـر(ص ) در وضـويش هر عضو را يك بار شست .

اين وضويى است كه نماز جزبدان پذيرفته
نشود.

از امـام هـمـچنين روايت شده است كه فرمود: وضو حدى از حدود الهى است تادانسته شود چه
كسى او را فرمان مى برد و چه كسى نافرمانى مى كند.

مؤمن را هيچ چيزنجس نمى كند, و او را در
وضو همان اندازه آب بسنده است كه در روغن ماليدن بر بدن بسنده كند.

در حديثى ديگر آمده است كه فرمود: اين , احكام دين است , براى هر كه بخواهدبدانها چنگ زند و
خـدا بخواهد او را هدايت كند.

وضوى كامل , چنان كه خداوند دركتاب گوياى خود فرموده است ,
شـستن صورت و دستها تا آرنج و نيز مسح سر و پاها, تابرآمدگى روى آنهاست .

هر كدام يك بار, و
البته اگر دو بار هم انجام شود جايزاست ((756))
اين روايتها يا به صراحت , يا به صورت تلويحى و يا به اشاره از آن سخن مى گويدكه سه بار شستن
اعضا در وضو بدعت , تجاوز از حدود شرعى و مخالفت با رفتار و گفتاررسول خدا(ص ), مخالفت با
سيره على (ع ), مخالفت با كامل ساختن وضويى است كه خداوند بدان فرمان داده است و نه فق
ط براى شخص پاداش ندارد, بلكه شايد موجب كيفر هم بشود.

از امام باقر و امام صادق (ع ) روايت شده است كه فرمودند: فضيلت در همان يك بار شستن است و
هر كس بر دو بيفزايد پاداش نيابد ((757))
در حديثى ديگر است كه فرمود: دو بار شستن , مصداق همان كامل شستن است ((758))
در پـرتـو آنچه گذشت بدين نتيجه مى رسيم كه مكتب امام صادق (ع ) در وضو امتدادمكتب امام
باقر و پدرش امام زين العابدين (ع ) است .

آنان نيز حكم خود را از رسول خدا(ص ) گرفتند, چرا كه
پيامبر(ص ) على (ع ) را به كتابت صحيفه ويژه برگزيد و اين صحيفه پس از او نزد فرزندانش ماند.

ايـن هـم دانـسـته شد كه امامان تنها مسح را در موردسر و پا جايز مى دانند و سه بار شستن را روا
نـمـى دانند و آن را بدعت مى شمرند, چرا كه پيامبر(ص ) انجام آن براى مسلمانان را خوش نداشته
است .

هـمـچنين دانستيم كه آنان براى مسح آبى تازه برنمى گرفتند, چونان كه در روايات گذشت كه
راوى در وصـف وضـوى امـام مـى گـفـت : سپس به رطوبتى كه در دست مانده بود و بى آن كه
دسـتـان را ديگر بار در ظرف آب فرو برد مسح كرد ((759)) يا سپس بدانچه بر دستان مانده بود
سـر و پـاهاى خويش را مسح كشيد ((760)) , يا سپس به باقيمانده ترى دست , سر و پاهاى خود را
مـسـح كـشيد ((761)) , يا سپس به ترى باقيمانده و بى آن كه دستان را به ظرف آب برگرداند,
دست و پاهاى خود را مسح كرد ((762)) , و يا سپس سرو نيزپاهاى خود را تا برآمدگى روى آنها
به باقيمانده آب و بى آن كه آبى تازه برگيرد مسح كرد ((763))
اين هم گذشت كه امامان واژه اسباغ (كامل ساختن ) وضو را كه در حديث نبوى آمده است و نيز
واژه تعدى و احداث را چگونه تفسير مى كردند و چه سان اين تفسيربا تفسير دستگاه حاكم كه
ديـدگـاه عـثـمانى را تقويت مى كرد و فقيهان عصرهاى پياپى خواه از سر آگاهى و خواه از روى
غـفـلـت آن را پـذيـرفته , ترويج كرده و در كتابهاى خود تدوين كرده بودند و پسينيان نيز از آنان
گرفتند تفاوت و اختلاف داشت .

پـيشتر خوانديد كه مهدى و منصور و هارون عباسى در برابر علويان چه موضعى داشتند, چه سان
بـنـى هـاشـم و امـامان اهل بيت را آزار و شكنجه مى دادند و چگونه اين آزار پس از چيره شدن بر
مـحـمـد بـن عـبداللّه نفس زكيه شدت يافت و به چه ترتيب همين مساءله امام صادق (ع ) را بدان
واداشت كه داوود زربى را براى حفظ جان و دينش به تقيه رهنمون شود.

امـام كـاظـم در برخورد با على بن يقطين به او چنين اندرز داد و در نامه اش به وى , اورا به عمل
كردن بر خلاف آنچه خود حقيقت وضو مى دانست سفارش كرد تا خود ودينش را نجات دهد.

چـكيده سخن اين كه آنچه در باب وضو از امامان اهل بيت روايت شده اين است كه وضوى بسنده
كـنـنـده و كـفايت كننده وضوى با يك بار شستن است , شستن براى بار دوم كردار و سنت رسول
خـدا(ص ) اسـت و شـستن براى بار سوم تجاوز از حدود دين و بدعت آوردن است و هر كس از اين
فراتر رود هيچ پاداش ندارد.

پوشيده نماند كه در اين ديدگاه مقصود از يك يا دو بار, يك يا دو بار شستن است ,نه آب ريختن بر
عضو وضو, بلكه بايد شستن صدق كند.

/ 163