عثمان و توجيه تغيير سياست در شش ساله اخير خلافت - وضوی پیامبر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وضوی پیامبر - نسخه متنی

سید علی شهرستانی؛ ترجمه: حسین صابری؛ ویراستار: حمید موفقی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عثمان و توجيه تغيير سياست در شش ساله اخير خلافت

هـر كـس بـيطرفانه در سيره و سياست خليفه عثمان بنگرد به همان نتيجه اى خواهدرسيد كه ما رسـيـديـم و آن ايـن كه خليفه بويژه در شش ساله اخير خلافت خود كم كم مى ديد مردم او را كم
مـى شـمـرند و آن منزلت و جايگاهى كه به خليفه اول و دوم مى دادندبه او نمى دهند وتنها از اين
ديـدگـاه به او مى نگرند كه فردى است پيرو شيوه دو خليفه پيشين و لزوما بايد راهى را طى كند
كـه آنـان در پـيـش گرفته بودند و كارى بكند كه آنان مى كردند.

خليفه خود نيز در آغاز خلافت
خـويش از محدثان خواسته بود تنها از آنچه دوخليفه پيشين مى كردند حديث بياورند, چه , اين از
جمله بندهاى پيمانى بود كه ابن عوف در مساءله شورى از او گرفته بود.

امـا ايـنـك پس از گذشت شش سال از خلافت , خليفه بتدريج از خود مى پرسيد:چگونه است كه
عمر حق دارد به واسطه مصلحتى كه در كار مى بيند تشريع كند يا ازچيزى نهى كند ـ آن سان كه
در نماز تراويح و متعه زنان كرد ـ اما من چنين حقى ندارم ؟
چگونه است كه مردم اجتهاد و سيره عمر را مى پذيرند اما سيره مرا نمى پذيرند؟
آنها چه چيزى داشتند كه من از آن برخوردار نيستم ؟
چـرا بايد پيرو سياست و شيوه و اجتهاد دو خليفه پيشين باشم و حق ندارم خودبرخى از بنيادهاى
تازه درافكنم ؟
آيـا آنها در ديرينه مسلمانى و آگاهى و هشيارى به كارها و در جايگاه و آبرو نزدرسول خدا(ص ) از
من پيشتر و برتر بودند؟
يا ثروتى كه در راه دين خرج كردند از آنچه من دادم افزونتر بود و مواضعى كه درباره دين داشتند
از مواضع من درخشانتر بود؟
اگـر آن دو پيوند خويشاوندى با پيامبر(ص ) ايجاد كرده , دخترى به او داده اند اين عثمان است كه
به دو واسطه با پيامبر نسبت دارد و دو دختر از او ستانده و اينك ذوالنورين است .

بعد از اين همه چگونه است كه او بايد فقط پيرو شيوه خليفگان پيشين باشد وشخصيتى مستقل
نداشته باشد؟
عـثـمـان خـود بر اين نكته تاءكيد ورزيده بود كه به دليل نزديكى به بنى اميه , بيش ازعمر ياور و
طـرفـدار دارد و از او تـوانـمندتر است .

او در برابر كسانى كه به اعتراض آمده بودند گفته بود: به
خـداونـد سـوگـند, شما چيزى را بر من خرده گرفته ايد كه از ابن خطاب همانند آن را پذيرفته
بـوديـد.

اما او شما را به دست و لگد و زبان خويش فرو كوبيد و شمانيز در برابر او گردن نهاديد و
آنـچـه دوست داشتيد يا نداشتيد پذيرفتيد.

اما من در برابرشما نرمش نشان دادم , فروتنى كردم و
دسـت و زبان به آزارتان نگشودم و شما بر من جراءت و جسارت يافتيد.

به خداوند سوگند, بدانيد
كـه مـن از او تـوانمندترم , ياران وطرفدارانى افزونتر دارم و پشتوانه ام قويتر است و اگر بگويم به
يـارى ام فـرا آيـيـد همه گردآيند.

براى هر يك از شما هماورد آماده ساخته ام و شمارى افزونتر از
آنـچـه داريـد گردآورده ام و اينك زمان جنگ و دندان نشان دادن به شما فرا رسيده است .

مرا به
خـويـى واداشـتـه كـه هـرگـز آن را نـكـو نـمـى دانـسـتـه ام و بـه سخنى كشانده ايد كه هيچ بر
زبان نياورده ام ((154))
آرى , چـنـيـن پـرسـشهايى در ذهن خليفه وجود داشت , چرا كه مى ديد مردم از عمردر هر كارى
فـرمـان بـرده اند و شيوه دو خليفه پيشين را گردن نهاده و پسنديده وپذيرفته اند.

اينك چرا بايد
كـارهاى او را نپذيرند, به گماشتن كارگزاران از سوى او انتقادكنند و هر چه را او انجام مى دهد
بـدعت و نوساخته قلمداد كنند, با آن كه اومسجدالحرام ((155)) و مسجدالنبى را گسترش داده
اسـت ((156)) , در آنـجـا مـهـمـانـپـذيـرسـاخـتـه ((157)) , بـه دريـافـتـى مـردم از بيت المال
افزوده است ((158)) , از درآمدهاى مازاد درهر ماه به هر برده اى در كوفه سه دينار داده است تا از
آن بـراى گـشايش در زندگى خويش بهره برند, بى آن كه صاحبانشان از جيره آنان بدين مقدار
بكاهند ((159)) , و سرانجام خليفه كارهاى فراوانى از اين دست انجام داده كه مردم از آن بهره مند
مى شوند.

در تـاريـخ طبرى و ديگر كتب آمده است كه وى به كسانى كه خانه هايشان درتوسعه مسجدالحرام
خـراب شـده بود و بهاى آن را نمى پذيرفتند گفت : آيا مى دانيد كه هيچ چيزجز حلم و بردبارى ام
شـمـا را در بـرابر من جراءت و جسارت نداده است ؟ عمر همين كار راكرد, اما هيچ بر سر او فرياد
نكشيديد ((160)) !
مردم , در برابر اين اقدامهاى عثمان , نه فقط ترديد داشتند و كارهاى او رانمى پذيرفتند, بلكه او را
بـه تـغـيـيـر دادن سـنـت رسـول خـدا(ص ) نيز متهم مى كردند.

آمده است كه چون قصد توسعه
مـسـجـدالـنـبـى را داشـت مـردم گـفتند: مسجد رسول خدا(ص ) راتوسعه و سنت او را تغيير
مى دهد ((161))
بدين سان , خليفه حالت روانى بحرانيى داشت , چه , از يك سوى اعتراضهاى مردمى را مى شنيد كه
تـا هـمـين ديروز در برابر سياست عمر سكوت داشتند و حتى فراتراز اين , شيوه و سياست عمر را
پذيرفته و آن را به رغم اين كه در برخى موارد از سياست و تشريع عثمان جسارت آميزتر و دشوارتر
بـود,پـايه و چهارچوب حركتهاى آينده مى دانستند.

از آن سوى هم نمى توانست از شيوه دو خليفه
پيشين پا فراتر نهد, چرا كه درروز شورى ابن عوف و مسلمانان از او پيمان ستانده بودند به شيوه و
سـيـاسـت دو خـلـيـفـه پـيـشـين ادامه دهد و در همان راه پيش رود.

اما او امروز از نظر روحى
نمى توانست به اين تعهد عمل كند, چرا كه اعتراض پشت اعتراض بر كارهاى او وارد مى شد.

از هـمـيـن روى , خليفه در شش سال باقيمانده از خلافت خويش كوشيد سياست پيشين را تغيير
دهـد و خـود شـيـوه اى تـازه و مـعـين در پيش گيرد.

او بتدريج در كنار روى آوردن به سياست
خـشـونـت و سـختگيرى به طرح آرا و ديدگاههايى پرداخت كه با شيوه دو خليفه پيشين و نيز با
سـنـت پـيـامـبـر خـدا(ص ) مخالف بود.

او عقيده داشت طرح اين نظريه هاى نوساخته مردم را از
پرداختن به ذكر بدتدبيرى خليفه و اين كه نزديكانش را به كارهاى حكومتى مى گمارد و حكومت
و ثـروت را بـه آنان اختصاص مى دهد باز خواهدداشت , از نقد اجتهادهاى خليفه رويگردان خواهد
كرد و سرانجام , خليفه دست كم به پايگاه و مقبوليتى نزد ساده انديشان و عامه مردم دست خواهد
يـافـت , چـرا كـه او در ايـن سـيـاسـت تازه جانب تقدس و زهد را گرفت و بر همين پايه آيينها و
نظريه هايى بر ساخت كه ويژگى عمومى اش افزودن بر تكليف دينى بود, براى نمونه , نماز چهار
ركـعـتـى درمـنـى , اذان سـوم در روز جمعه , و وضو باشستن اعضاى مسح دربردارنده زيادتى بر
حـدمعمول تكليف هستند و اين در حالى است كه عموم مردم از اين زيادت استقبال مى كنند, چرا
كـه مـى پـنـدارنـد ايـن زيـادت بـر تقدس كار خواهد افزود, بويژه هنگامى كه براى پشتيبانى اين
تغييرهاى تازه استحسانهايى هم در كار باشد كه ظاهرش نزد عقلاپذيرفته است .

يـك مسلمان معمولى آن اندازه كه به جنبه هاى استحسانى مساءله مى نگرد به جنبه هاى اصولى و
مشروعيت آن در كتاب و سنت نمى نگرد.

از ديدگاه چنين مسلمانى اگر وضو پاكيزگى است اين
پاكيزگى با شستن بيشتر تحقق مى يابد تا با مسح .

از همين روى نيز گفته اند: شستن , مسح است
و چيزى اضافه بر آن .

اين كه عثمان به رغم آن كه مى داند رسول خدا(ص ) و خليفگان پيشين نماز را درمنى دو ركعتى
خـوانـده اند و او خود هم در دوره آغازين خلافتش چنين كرده است , نمازرا چهار ركعتى برگزار
مى كند و در توجيهش نيز مى گويد: اين راءيى است كه خود بر آن شده ام ((162)) , ـ اين ـ اشاره اى
اسـت بـه آن كـه وى مى خواهد رويكردى تازه با ويژگيهاى خود در فقاهت اسلامى پايه گذارد.

با
هـمـيـن تـوجـيه است كه وى به اجتهاد در برابر نص دست مى زند و كارهايى مى كند كه مى داند
رسول خدا(ص ) و خليفگان نخستين خلاف آن را انجام داده اند.

ايـنـها نمونه هايى از نوساخته هاى عثمان بود كه با سنت پيامبر خدا(ص ) و سيره شيخين مخالفت
داشـت و او آنها را با اين اعتقاد انجام داده كه خواهد توانست از وضعيت موجود و از اعتراض مردم
نجاتش دهد.

امـا هـمين نوساخته ها برعكس به قتل وى انجاميد و مهمترين انگيزه قتل او شد.

اين كه به هنگام
مـحـاصـره خـانـه خليفه از سوى اعتراض كنندگان نائله همسر خليفه به مردم مى گفت : او را
بـكـشـيـد يا واگذاريد, او همه شب را زنده مى داشت و قرآن را گردمى آورد ((163)) , يا اين كه
گفت : او سرتاسر شب را به يك ركعت با تلاوت قرآن زنده مى دارد, خود تاءكيدى است بر اين كه
كار شورشيان جنبه اى دينى داشت و آن تشكيك در صلاحيت خليفه براى اداره امت مسلمان بود.

نائله نيز اين سخن را بدان دليل گفت كه اين ترديد مسلمانان معترض را از ميان بردارد.

او بر اين
تاءكيد داشت كه خليفه همه شب را به يك ركعت با تلاوت قرآن زنده مى دارد.

/ 163