برخى از پايه هاى سياست عباسيان
خـلـيـفـگان عباسى در دوره نخست حكومت اين خاندان چهارچوب سياست خودرا بر اين استوار كـردنـد كـه فرزندان على (ع ) و فاطمه را هر چه بيشتر از صحنه سياست دور سازند و ميان آنان وتـوده مـردم فـاصـلـه افـكـنـنـد.اين سياست را نشانه هاى فراوانى است كه اينك به برخى از آنها
مى پردازيم :
1 - تـاءكـيـد بر اين كه خلافت عباسيان خلافتى مشروع و حكومتى دينى است , آنان يگانه مصداق
راسـتـيـن خـانـدان پـيـامـبر(ص )هستند كه در احاديث نبوى بديشان اشاره شده است .آنان از
پـيـامبر(ص ) شرافت و والايى به ارث برده اند و مشروعيت تلاشهاى خويش را از او مى گيرند و در
پى اجراى فرمان رسول خدا(ص ) و عملى كردن سنت او وزنده كردن دين و آيين اويند.حكمرانان
ايـن خـانـدان از هـمـين روى القابى بر خود نهادندكه اين معنا را در برداشته باشد,القابى همانند
هادى , مهدى , رشيد, منصور,ناصرلدين اللّه , معز لدين اللّه , متوكل على اللّه و جز آن .ايـنـهـا همه گواه آن است كه عباسيان دين را براى اهداف سياسى خود به خدمت گرفتند.حتى
مـى بـيـنـيم در همين چهارچوب مدعى شدند كه عمو مانع ارث بردن دختر ازپدر است , تا از اين
رهـگـذر فرزندان زهرا دختر رسول خدا(ص ) را از همه حقوق خودبى بهره سازند و عباس را يگانه
وارث شرعى پيامبر(ص ) معرفى كنند.2 - گـسـتراندن دايره بحث و مناظره ميان فقيهان و فرزندان على (ع ) و شكل دادن به حلقه هاى
گفت وگوى علمى ميان مذاهب كلامى , تا از اين راه شبهه ها و ترديد افكنيها دربرابر اسلام رو به
فـزونـى نـهـد و از آن پـس دفاع از دين را بر هر مدعى علم در ميان خاندان پيامبر(ص ) و فقيهان
بنى فاطمه دشوار سازند و با حربه ناتوانى آنان در دفاع از دين ازموقعيت و پايگاه اجتماعى , علمى
و سياسى آنان بكاهند.3 - دعـوت بـه تـرجـمه كتابهاى يونان و هنديان و ايرانيان و درآوردن برخى از علوم آنان از جمله
فـلـسفه با همه شبهه هاى عقلى اش به دايره علوم اسلامى و مشغول كردن عالمان جهان اسلام به
پاسخگويى اين شبهه ها و در نتيجه , دور كردن آنان از صحنه رويارويى سياسى و يا نبرد مسلحانه بر
ضد حكومت , و سرانجام درآوردن عالمان به زيرسيطره و نظارت هميشگى حكمرانان .4 - بـسـتن تهمت زندقه بر مخالفان خويش , براى نمونه در تاريخ آمده است كه شريك بن عبداللّه
قـاضى نماز خواندن پشت سر مهدى عباسى را روا نمى دانست .خليفه او را به حضور خواست و در
ايـن بـاره بـا او سخن گفت .وى در جايى از گفته هاى خويش قاضى را ابن زانيه خواند.شريك
گفت : اى امير مؤمنان , لختى درنگ ! او زنى بود شب زنده دار و روزه دار.مهدى گفت : اى زنديق ,
تـو را مـى كـشم .شريك خنديد و گفت : اى اميرمؤمنان , زنديقان را نشانه هاست كه بدان شناخته
شـونـد, آنان شراب مى نوشند و باخنياگران دمساز مى شوند.مهدى كه اين شنيد سر فرو افكند و
سكوت گزيد ((622))
5 - تـلاش بـراى تـقـويت بنيه علمى فرزندان خليفگان , و به كارگماردن مربيانى زبردست براى
آمـوزش عـلـوم و فـنـون لازم به آنان , تا با استفاده از اين توان علمى بتوانندراه حلهاى سياسى و
شيوه هاى مناسب حكمرانى را بيابند و حكومت خويش را از اين رهگذر پاس بدارند.بـديـن سان درمى يابيم كه حركت علمى در عصر عباسيان حركتى خالص براى گستراندن علوم
نـبوده و بلكه اهدافى سياسى به همراه داشته و خليفگان عباسى نيز درتلاش براى گرد آوردن و
حـمايت كردن فقيهان , محدثان , قاريان و شاعران اهداف سياسى ويژه اى را در نظر داشته و در پى
اجراى اهداف حكومت در زمينه فقه و شريعت بوده اند.