وضوی پیامبر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وضوی پیامبر - نسخه متنی

سید علی شهرستانی؛ ترجمه: حسین صابری؛ ویراستار: حمید موفقی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

او بر دروازه شهرنيز همين كار را انجام
مـى دهـد و آنـگـاه بـر درسـتى اين كار كسانى را گواه مى گيرد كه با او هم عقيده اند و ديدگاه
فـقـهى شان ديدگاه اوست , تا از اين رهگذر هر بيننده اى را قانع كند كه همين وضوى او مصداق
كامل ساختن و درست انجام دادن وضوست .

ايـنـهـا هـمـه نشانه هايى است حاكى از اين كه عثمان بن عفان , خود پديد آورنده وبرسازنده اين
بـرداشت نو و اين انجام كامل و درست وضوست و آن ادله شرعى كه به فهم او رسيده و سبب شده
است به وضو ابعادى تازه دهد پيش از اين به ذهن هيچ مسلمان ديگرى نيامده است !
انـديشه عثمان و نظريه تازه او درباره وضو بتدريج در ميان مسلمانان گسترد و ازآنجا كه ظاهرا
نـظافت بيشتر و تقدس افزونتر و عنايت فراوانترى در افعال وضو يعنى شستن و مسح كشيدن
داشت از سوى برخى پذيرفته شد.

خـليفه پيش و پس از انجام وضوى كامل سه گانه خود لبخند مى زند و ازحاضرانى كه هيچ علتى
دور يا نزديك براى لبخند او نمى يابند مى خواهد تا سبب اين كار را از اوبپرسند! در وراى اين كار او
رازى نـهـفـتـه اسـت و اين راز تنها آن هنگام آشكار خواهد شدكه بدانيم خليفه مى خواست از هر
فرصتى براى جلب توجه ديگران به وضوى خود بهره جويد تا شايد از درستى و نادرستى ديدگاه او
در ايـن بـاره بـپـرسـنـد... و سـپس نوبت پاسخهاى وى فرا رسد و از اين رهگذر بتواند طرفداران
بيشترى براى نظريه تازه و بلكه مكتب نو بنياد خود در مساءله وضو به چنگ آورد.

از حـمـران روايـت شده است كه گفت : عثمان آب خواست , پس وضو ساخت و درپى آن خنديد.

آنـگـاه گـفـت : چـرا از مـن نـمـى پرسيد كه از چه روى مى خندم ؟ گفتند: اى اميرمؤمنان , چرا
مـى خـندى ؟ گفت : ديدم رسول خدا(ص ) آن سان وضو گرفت كه من وضوگرفتم .

او مضمضه
كرد, استنشاق كرد, سه بار صورت خود و سه بار دستهاى خودراشست و سر و پشت پاهاى خويش
را مسح كشيد ((97))


هـمـچـنين از حمران روايت شده است كه گفت : نزد عثمان بودم , آبى براى وضوخواست و وضو سـاخـت .

چـون وضـو را بـه پايان برد, گفت : رسول خداچونان وضو گرفت كه من وضو گرفتم .

سـپـس لـبـخـنـدى زد و گفت : آيا مى دانيد چرا خنديدم ؟ گفتند: خداوپيامبر(ص ) بهتر دانند.

گـفـت : وقـتى بنده مسلمانى وضو سازد و وضوى خود را كامل كند,و آنگاه به نماز درآيد و نماز
خويش راهم كامل كند, از گناه پيراسته شود, به سان روزى كه از مادر زاده شده است ((98))
بـاز هـم از حـمران روايت شده است كه گفت : ديدم عثمان آبى خواست .

آنگاه دستانش را سه بار
شست , مضمضه كرد, استنشاق كرد, سه بار روى و سه بار دستان خويش راشست , و سر و پشت پاى
خـود را مـسـح كـشـيـده و آنگاه خنديد.

پس گفت : آيانمى پرسيد كه خنده ام از چه روى است ؟
گـفتند: اى امير مؤمنان , چه چيز سبب خنده ات شده است ؟ گفت : از اين خنديدم كه چون بنده
مـسـلمانى صورت خويش بشويد خداوندهمه گناهانى را كه او به صورت انجام داده است از وى
بـزدايد و چون دستان خويش بشويد به همين ترتيب , و چون سر خويش مسح كشد به همين نحو,
وچون پاهاى خويش پاك كند نيز به همين گونه [خداوند گناه او بزدايد] ((99)) اين چند متن بر
ايـن دلالت داردكه خليفه , حتى تا اين زمان كه چنين روايتهايى درباره اش رسيده هنوز سر و پا را
مسح كشيده است .

ما اين ادعا رادر آينده با روايتهايى چند تاءييد خواهيم كرد.

مساءله لبخند خليفه هم , بر خلاف آنچه سياق حديث و ظاهر سخن وى نشان مى دهد, از شادى او
از پـاداشى كه براى وضو هست خبر نمى دهد, بلكه اشاره به نكته اى پنهان داردكه وى مى خواسته
بـديـن وسـيـلـه صحابه را بيازمايد.

آن نكته پنهان هم برساختن تغييراتى در وضو است كه خليفه
صحابه را بدان آزمود و سكوت آنان را ديد.

پـرسـش او درباره علت خنده نيز برانگيزاننده مخاطبان است .

/ 163