2 - عبداللّه بن عباس و ربيع بنت معوذ
ابـن مـاجه از سوى عايشه به سند خود از ربيع بنت معوذ نقل كرده است كه گفت :ابن عباس نزد مـن آمـد و درباره اين حديث ـ يعنى حديث خود وى مبنى بر اين كه رسول خدا(ص ) در وضو پاىخـويـش را شـست ـ از من پرسيد.ابن عباس گفت : مردم تنها شيوه شستن [پا] را پذيرفته اند, در
حالى كه من در كتاب خدا جز مسح نمى يابم ((380))
ما به چند جهت زير زمان وقوع اين گفت و گو را در دوره اموى مى دانيم :
1 - در بـحـثـهاى پيشين بدين نتيجه رسيديم كه اختلاف درباره وضو در ميان مسلمانان به دوره
عثمان باز مى گردد و در دوره پيامبر(ص ) و خليفگان اول و دوم وجودنداشته است .همچنين اين
احـتـمـال را برگزيديم كه نوساخته هاى دينى عثمان در شش سال پايانى دوره خلافت وى بوده
اسـت .ايـن را نـيـز روايـت كـرديم كه عثمان در شش سال آغازين خلافتش بر پا مسح مى كشيد.سرانجام بدين نتيجه رسيديم كه امت از عثمان خشنود نبود و ديدگاه او را نمى پذيرفت .ايـنـك بر پايه آنچه گذشته است اين سخن ابن عباس كه مردم تنها شستن راپذيرفته اند فقط با
ايـن فرض سازگار است كه بگوييم زمان اين سخن دوره اموى بوده است , چرا كه تنها با اين فرض
مـى تـوان گـفت مردم در اين دوره به شيوه خوشايندحكومت يعنى شستن پا به جاى مسح وضو
مى ساخته اند.2 - ايـن را هـم احتمال مى دهيم كه اين روايت به سالهاى آغازين دوره اموى يعنى ميان سال 40 تا
60 ه ق مربوط باشد, چرا كه
اولا: در آن دوران مـعـاويـه در بـرخـورد بـا برخى از صحابه از سياست باز مبتنى برنرمش پيروى
مى كرد,
ثانيا: ابن عباس پس از شهادت امام حسين (ع ) مورد ستم قرار گرفت و از فتوا دادن كناره گزيد.حتى گفته شده است هنگامى كه ميان زبير و عبدالملك بن مروان جنگ درگرفت وى همراه با
مـحمد بن حنيفه راهى مكه شد و چون زبير از آن دو خواست با اوبيعت كنند, آنان از بيعت سر باز
زدنـد.هـمـه مـى دانـنـد ابـن زبـيـر چه كينه اى از بنى هاشم دردل داشت و بنابراين ابن عباس
نمى توانست در حوزه حكومتى او از آزادى برخوردارباشد.رابطه ابن عباس با عبدالملك بن مروان
و ديـگـر مـروانـيان نيز خوب نبود و بر اين پايه مى توان گفت او به طور مطلق در اين دوره چنان
آزاديى نداشت كه در پرتو آن بتواندبا بنت معوذ جدال كند.3 - از روايت پيشگفته چنين برداشت مى شود كه ابن عباس در گفت و گوى خود باربيع نه قصد
پرسش بلكه قصد مخالفت و محكوم كردن نظر آن زن را داشت , چه ,پذيرفتنى و معقول نيست ابن
عـبـاس از زنـى كـه نـه از بزرگان صحابه و از ناموران عرصه علم است بياموزد, بويژه آن كه او از
خـانـدان نبوت است و از دامان اين خاندان برخاسته و هموست كه مى گويد: ما اهل بيت , درخت
نـبـوت , جـايـگـاه آمـد و شـد فرشتگان , اهل بيت رسالت , اهل بيت رحمت و برخاسته از خاستگاه
دانشيم ((381))
از ايـن گـفته ابن عباس كه مردم فقط شستن را پذيرفته اند فهميده مى شود كه مساءله وضو از
مشكل يك مساءله شرعى درآمده و قالب تحميل و سلطه به خود گرفته بود.آن شيوه هم كه ربيع
مـى گفت از آن روى كه ظاهرا نظافت و پاكى افزونترى را دربرداشت خوشايند مردم شده بود, نه
از آن روى كه در قرآن يا سنت چنين شيوه اى آمده بود.