اگر از اهل بدعت است حديث او وانهاده شود ((38))
دكـتـر مـصطفى سعيد الخـن , آنجا كه از عوامل اختلاف مسلمانان سخن به ميان مى آورد, چنين
مـى گـويد: در دوران ابوبكر و عمر دايره اختلاف بسيار محدود بود وعلت اين امر هم آن بود كه
صـحـابـه در سـرزمـيـنها و شهرهاى مختلف پراكنده نشده بودندو خليفه در مسائل مهم به آنان
مراجعه مى كرد و از آنان نظر مى خواست .از مـيـمـون بـن مـهـران رسيده است كه گفت : ابوبكر صديق هنگامى كه مساءله اى برايش پيش
مى آمد و در پى حكم آن بود در كتاب خدا مى نگريست : اگر چيزى براى حكم كردن مى يافت بدان
حكم مى كرد و اگر در كتاب خدا چيزى نمى يافت در سنت رسول خدا(ص ) مى نگريست , اگر در
آن چـيـزى بـراى حـكـم كـردن مى يافت بدان حكم مى كرد و اگر از اين هم در مى ماند از مردم
مى پرسيد: آيا سراغ نداريد كه رسول خدا(ص )در اين مساءله حكمى فرموده باشد؟
شايد كسانى از مردم بر مى خاستند و مى گفتند: [رسول خدا] چنين و چنان حكم فرموده است .امـا اگر سنتى نمى يافت كه پيامبر(ص ) بنياد نهاده باشد پيشوايان مردم را گرد مى آوردو از آنان
نظر مى خواست , اگر بر يك نظر اتفاق مى كردند به همان حكم مى كرد.عمر نيزهمين كار را انجام
مـى داد و هـنـگـامى كه از يافتن حكم در كتاب خدا و سنت پيامبر(ص ) درمى ماند مى پرسيد: آيا
ابـوبـكر در اين باره حكمى كرده است ؟ اگر ابوبكر در اين باره حكم و فتوايى داشت عمر به همان
حـكـم مـى كـرد و اگـر نه مردم را گرد مى آورد و از آنان نظرمى خواست , و چون همه بر چيزى
همراءى مى شدند بدان حكم مى كرد ((39))
پـس از دوران دو خـلـيفه آغازين دايره اختلاف رو به گسترش نهاد و در اين ميان پراكنده شدن
صحابه در سرزمينهاى فتح شده و اقامت آنان در اين سرزمينها نيز به گسترش اين اختلاف كمك
كـرد.بـتـدريـج مـردمان آن سرزمينها احاديثى را كه اين صحابيان از پيامبر(ص ) شنيده بودند و
ممكن بود شنيده هاى يكى نزد ديگرى نيز نباشد فراگرفتند... ((40))
بـر اين پايه , همچنان كه گفتيم , تنها بررسى سند حديث در بحث و مطالعه فقهى ,بويژه در مورد
مـتنهايى كه در دوران فتنه بزرگ صادر شده يا بدان ارتباطى دارد و يا بدان باز مى گردد, بسنده
نـمـى كـند, مگر هنگامى كه در كنارش متن حديث نيز با همانندهايش مقايسه و به بستر و شراي
ط سياسى حاكم در آن روزگار توجه شود.اگـر خـوانـنـدگان از نتايج منفى برخى از اين روايتها خبر داشته باشند در اين كه براى شناخت احـكـام شـرعـى و در وارسى و نقد متون دينى چنين شيوه اى را در پيش گرفته ايم با ما همراهى
خواهند كرد.نگارنده در پايان , از خوانندگان گرامى انتظار دارد تا پيش از به پايان بردن همه كتاب و آگاهى
يافتن از همه ديدگاههايى كه فرا روى نهاده شده است در باره او داورى نكنند.انتظار ديگر آن كه
از كـسـانـى نـباشند كه با پژوهشهاى علمى به سان كتابهاى داستان ولطيفه برخورد مى كنند, و
چـنـيـن نشود كه پاره اى از آغاز كتاب را بنگرند و آنگاه به ميانه كتاب نگاهى افكنند و پس از چند
لـحـظـه كـتاب را كنار نهند, گويا كه تصويرى ژرف از همه كتاب برگرفته و همه ديدگاههاى
مـؤلـف را بـخـوبى دريافته اند.آخرين انتظار آن كه رفيق نيمه راه نباشند و اين جستاررا تا پايان با
نگارنده پيش آيند, رنج اين همراهى را بر خودهموار سازند, از داوريهاى شتابزده بپرهيزند و سپس
هر گونه مى خواهند داورى كنند.نـگـارنـده از سـروران عـالـم و بـرادران فاضل و از آنان كه در اين سفر با او همراهندانتظار دارد
ديدگاههاى خود را از او دريغ ندارند و او را از نقاط سستى اين پژوهش بياگاهانند, كه با آمادگى
كـامل آغوش خود را بر هر نقد سازنده اى مى گشايد, مشروطبدان كه زبان نه زبان دشنامگويى و
نـارواگـويـى , بـلكه زبان منطق و علم باشد و از بيطرفى نيز دور نشوند, چرا كه نقد سازنده روح
دشـمنى را از انسان دور مى كند و طرف نقد را ازنقاط سستى كارش آگاه مى سازد و خود بزرگ
بينى را از او مى زدايد.از رهگذر چنين تبادلى , ادله طرفها در اختيار خوانندگان خواهد بود تا خود
هركدام را درست مى يابندبرگزينند, چرا كه مردان دانش مرد دليل و برهانند و در پى آن دوانند.پژوهش حاضر در بردارنده يك مقدمه و سه فصل است :
مـقـدمـه درآمـدى اسـت بـر جستار عام مورد نظر مؤلف , كه در آن از تاريخ , عوامل وانگيزه هاى
اختلاف مسلمانان در وضو بحث كرده , و همچنين به بستر تشريع احكام اسلامى , مهمترين عوامل
اختلاف مسلمانان و محدود شدن مذاهب اسلامى به چهارمذهب پرداخته است .
فصلهاى سه گانه كتاب نيز از قرار زير است :
فصل اول : وضو و سنت نبوىفصل دوم : وضو در قرآن و لغت فصل سوم : وضو بر ترازوى سنجش مؤلف در فصل اول , وضو و سنت نبوى , به روايتهايى كه در آنها رسول خدا(ص ) وصف وضو را بيانداشته ((41)) و با يكديگر تعارض هم دارند پرداخته و آنها را از سه ديدگاه بررسيده است :
نسبت خبر
سند خبر
متن خبر
نـگـارنـده پيش از اين بحث مقدمه اى در باره عوامل منع تدوين حديث و همچنين چگونگى پديد
آمدن دو مكتب راءى و اجتهاد, و تعبد محض , فراروى نهاده است .وى بـديـن اشـاره دارد كـه مـردمـانى كه در باره وضو سخنانى مخالف ديدگاه حاكم به ميان
مـى آوردنـد از پـيروان و مناديان تعبد محض و همه بر اين باور بودند كه لازم است همه آنچه را از
رسـول خدا(ص ) شنيده اند بى كم و كاستى و بى افزونى و ديگرگونى نقل كنند, در حالى كه خ
ط مـقابل اين گروه تنها حديثهايى را نقل مى كرد كه در دوران دوخليفه نخستين بدانها عمل شده
بود.نـگـارنده در پايان راه حلى براى سازگار كردن يا يكى كردن احاديث حاكى ازوضوى پيامبر(ص )
كه در صحاح و سنن و مسانيد آمده تقديم داشته است .در فـصـل دوم , وضـو در كتاب و لغت عرب , به مهمترين عوامل اختلاف فقيهان يعنى اختلاف در
پـذيـرش قـرائتهاى متفاوت قرآن كه هر كدام سرچشمه نگرش و گروش فقهى ويژه اى را تشكيل
داده , پـرداخـتـه شـده است .نگارنده در آغاز اين بحث بدان پرداخته است كه چرا عثمان بن عفان
خـلـيـفـه وقـت بـر مـبنا قرار گرفتن قرائت مصحف خود از ميان همه قرائتها تاءكيد داشت , چرا
مـى كـوشـيد مسلمانان را بر اين قرائت بدارد و بر اين شيوه همنظر كند, و به چه دليل صحابيانى
چون ابن مسعود را در همين خصوص آزارداد.نگارنده , پس از اين همه قرآن و زبان عرب و اصول و قواعد اين زبان را ميان ادعاى خليفه و ادعاى
مردمان مخالف او در مساءله وضو به داورى گرفته و در همين جا با حفظبيطرفى كامل به هنگام
بيان حكم هر يك از اعضاى وضو ديدگاههاى مختلف و ادله ديدگاههاى فقيهان را آورده , به نقد
اين ادله دست يازيده و آنگاه گواهها و ادله ديدگاه گزيده خويش را مطرح ساخته است .مـؤلـف , هـمچنين , احاديثى از قبيل واى بر آيندگان از آتش دوزخ را كه در تقويت نظريه لزوم
شـسـتـن پـا به جاى مسح از آنهابهره جسته مى شود نقد كرده و اندازه دلالت اين احاديث بر لزوم
شستن پاها بر مكلف را بررسيده است .در فـصـل سـوم , وضـو بـر تـرازوى سـنـجش , چكيده مقدمه و دو فصل پيشين راآورده و آرا و
ديـدگـاهـهـا بـا يـكـديگر سنجيده شده است تا از اين رهگذر نتيجه اى فراچنگ آيد كه براى هر
خـردمـندى پذيرفتنى است .در همين جا نگارنده به بنيانهاى فكرى دومكتب راءى و تعبد, اندازه
دلالـت ادلـه اخـتلافى همانند فعل صحابى و سنت اهل بيت وهمچنين پايه هاى اختلاف فقيهان
مسلمان اشاره كرده است .بـدين سان در اين جستار مساءله فقهى وضو از همه جنبه هاى تاريخى و تشريعى آن بررسى شد, و
اينك آنچه فراروى داريد درآمدى بر جستار است :