وضوی پیامبر نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
پـس او و خـلـيـفـه آنـچـه را اركـان آيـيـن بوداستوار داشتند و آنچه را بيرون از آن بود بر
شمردند ((443))
با چنين وضعى چگونه مى توان به روايت حكمرانان درباره وضو اطمينان كرد؟
نـاچـار كـردن زهرى به نوشتن حديث از سوى حكومت به چه معناست ؟ چرا او ازاين كه حديث را
براى حكومت بنويسد و براى مردم ننويسد شرم دارد؟
ايـن نـامـه عمر بن عبد العزيز به سرزمينهاى اسلامى به چه معناست كه مى نويسد:علم را از ابن
شهاب بگيريد, كه از او آگاهتر به سنت گذشته نخواهيد يافت .پـس از ايـن بـخشنامه حكومت چگونه مقصود اين سخن زهرى پوشيده خواهد ماندكه مى گويد:
اگـر دانـش عـايـشه را با دانش همه زنان مقايسه كنند دانش عايشه افزونترخواهد بود؟ يا چگونه
مـعـنـاى ايـن سـخن فقيه حكومت , عطاء پوشيده خواهد ماندكه مى گويد: عايشه در ميان عامه
مردمان آگاهترين ودرست انديش ترين بود:
آيا اين سخن ابن عمر درست وپذيرفتنى است كه مى گويد: در فتنه نمى جنگم وپشت سر هر كس
كه چيرگى يافت نماز مى خوانم ؟ ((444))
اگـر ايـن گـفـتـه پذيرفتنى است معناى اين كلام خداوند چيست كه فرمود: با آن كه سركشى
مى كند پيكار كنيد تا به فرمان خدا باز گردد ((445)) ؟
آيا مشروعيت حكومت آن كه چيرگى يافته از مفاهيم شريعت الهى است يا ازمصاديق آيين جنگل
است ؟ چرا چنين ديدگاههايى از زبان كسانى چون ابن عمر وابوهريره مطرح مى شود؟
چـگـونـه با آن كه ابن عمر بيش از 2000 حديث دارد برخى به خود جراءت مى دهنداو را در شمار
كـسـانى كه كم روايت كرده اند در آورند؟ آيا او در شمار اين گونه كسان است يا ام سلمه همسر
پيامبر, يا ابوذر و عمار وديگر مخالفان حكومت ؟
نـمـى دانـيـم آيـا واقـعـيت را باور بداريم يا اين سخن شعبى را كه مى گويد: با ابن عمريك سال
همنشينى كردم ودر اين مدت هيچ نشنيدم كه از رسول خدا(ص ) حديث نقل كند ((446))
چـگـونـه ايـن روايت ابن سعد وذهبى از امام باقر را باور بداريم كه فرمود: ابن عمردر ميان همه
صحابه پيامبر(ص ) بيش از همه مراقب بود كه اگر چيزى از رسول خدا (ص )شنيده است نه بر آن
بـيفزايد و نه از آن بكاهد ((447)) ؟ وچگونه است كه گفته هاى عايشه و ديگر كسان اين روايت را
نقض مى كند؟
چـگـونـه اسـت كـه ابو هريره از مهره هاى توطئه امويان مى شود وتا جايى كه مى داندگماشتگان
حكومت شام كى مى آيند وكى مى روند, وچگونه است كه مردم را به فرمانبرى از آنان وناسزانگفتن
آن ستمگران مى خواند؟
حجاج زاهر مى گويد: ابو هريره از من پرسيد: از كجايى ؟
گفتم : از مردم عراق .گـفـت : نـزديك است كه گماشتگان شام به سراغ تو آيند وزكاتت بستانند.چون نزدتو آمدند در
هـمـان سـرزمـيـن ديـدارشـان كن وچون به ديارتان در آمدند كناره گزين وسرزمين را به آنان
واگـذار.مباد آنان را دشنام دهى , كه اگر دشنام دهى پاداشت تباه خواهد شد وزكاتت هم خواهد
ستاند, اما اگر صبر كنى در نامه عملت در روز قيامت خواهد آمد ((448))
در كـتاب الاموال ابوعبيد آمده است : مردى نزد ابو هريره آمد واز او پرسيد: آيااموال ارزشمند خود
را از آنان پنهان بدارم ؟
گـفـت : نـه , وقـتى به سراغ شما آمدند آنان را نافرمانى نكنيد, ووقتى رفتند ناسزايشان نگوييد تا
ستمگرى بايستد كه از بار گناه ستمگرى ديگر كاسته است .بلكه بگو: اين مال من است , و اين هم
حـقـوق واجـبـى اسـت كـه بر آن تعلق گرفته است .حق را بستان وباطل راوانه .پس اگر حق را
ستاندند كه وظيفه خود انجام داده اى .واگر از آن فراتر گرفتند آن رااندوخته ترازوى عملت در
روز قيامت كرده اند ((449))