پس چرا؟
ايـنـك مـى توان پرسيد: چرا به رغم مشروع بودن وضوى با دوبار شستن وبا مسح سروپا از دوران رسـول خدا(ص ) تا اين دوران وبه رغم آن كه اين مساءله را فقيهان ومحدثان دركتب خويش نقلكـرده انـد چـرا در مذاهب چهارگانه كسى به مسح نظر نمى دهد؟ چراوچگونه در دوره هاى بعد
مـسـلـمـانـان بـديـن جـا رسيدند كه اين شيوه وضو را نپذيرند وباترديد وانكار بدان بنگرند؟ چرا
معتقدان به مكتب فقهى مسح را, به رغم آن كه اين شيوه در سنت ثابت شده وبزرگانى از صحابه
بدان پايبند بوده اند, به زندقة وبدعت آورى وبيرون شدن از ديانت متهم كنند؟
چـگـونه است كه ابن كثير در جايى مى گويد: هر شيعه اى كه مسح پا را, چونان كه برموزه مسح
مـى شـود واجب دانسته است گمراه است وگمراه كننده ((467)) ودر جايى ديگر, چند سطرى
پس از آن , درباره گروهى افزون برده تن از صحابه نقل مى كند كه به مسح عقيده داشتند؟
هـمـيـن پـرسش در باره سخن شهاب خفاجى نيز مطرح است كه مى گويد: كسانى كه به استناد
ظاهر آيه , مسح بر پا را بدون پا افزار جايز دانسته اند از بدعت گذارانند ((468))
آلـوسـى هـم از هـمـيـن طـايـفـه اسـت كه مى گويد: پوشيده نماند كه مساءله شستن ومسح از
مـسـاءلـه هـايى است كه بحث ونقد فراوان در آن صورت گرفته وگامهاى بسيارى در آن لغزيده
اسـت ... ـ تـا جـايـى كه مى گويد...: پس بايسته است به رغم تمايل شيعيانى كه رهروهمه راههاى
ظلمت وتاريكى اند در تحقيق اين مساءله به تفصيل سخن گوييم ((469))
چگونه با آن كه صحاح معتبر نزد اهل سنت از احاديث حاكى از مشروعيت مسح آكنده است .آلوسى
چنين بى باكانه بر شيعه مى تازد؟
آيـا در قـاموس خفاجى وابن كثير و همتايانشان پيروى از يك ديدگاه فقهى كه خوشايند ديگران
نـيـست گمراهى شمرده مى شود؟ آيا گمراهى معنايى جز دورى از راه رسول خدا(ص ) دارد؟ آيا
شيعه واقعا از شيوه وضوى رسول خدا(ص ) فاصله گرفته اند يابه رغم سياست فشار حكمرانان , بر
اين شيوه پايدار مانده اند؟
آيـا مـسح كشيدن بر پا وضوى بدعت نهاده شده است , يا اين سنت رسول خدا(ص )ومطابق با آيات
قرآن است ؟ آيا آن صحابيانى كه مسح را روايت كرده اند بر رسول خدا(ص ) دروغ بسته اند, يا او خود
ـ پـنـاه بـر خـدا ـ كارى كرده است كه مردم را به اشتباه وابهام در افكند, يا آن كه سياست حاكم با
ابـزارهاى تبليغ وفريبى كه در اختيار داشته وباانگيزه هاى خاص خود چهره اين سنت را در گذر
تاريخ ديگرگون كرده است ؟
آيـا وضـوى شـيعه چيزى جز وضوى همان مردمان مخالف است كه روياروى عثمان شيوه وضوى
رسـول خدا(ص ) را استمرار بخشيدند واز او در اين باره حديث آوردند؟ آيارويارويى آنان با خليفه
جز به هدف ايستادگى به سنت نبوى وجز به معناى خطا دانستن اجتهادهاى خليفه بود؟
پـس چـگـونـه رواست كه شيعه با آن كه به رغم همه مكرو سنگدلى حاكمان عمل كننده به راءى
وواگـذارنده سنت نبوى همچنان بر خط سنت پيامبر(ص ) استوار مانده است به دورى از اين خ
ط متهم شود؟
بـه هـر روى , نـقل اخبار حاكى از گفت وگوها يا اختلافهاى عملى مردم با حكومت براى ترسيم
نـشـانـه هاى اختلاف ميان امت و براى اثبات اين حقيقت بسنده مى كند كه مسلمانان دست كم تا
پايان دوره اموى بر وضويى واحد اتفاق نظر نداشتند وهر يك ازدو شيوه وضو براى خود طرفداران
وپيروانى داشت كه از شيوه خويش دفاع مى كردند.ايـنك به برخى از روايتها درباره كسانى ديگر از صحابه كه تا كنون از آنان نام نبرده ايم مى نگريم تا
روشـن شـود آن تـهـمتى كه بر مكتب وضوى مسح بسته اند چه اندازه سست وبى پايه است وآنچه
رسـول خـدا(ص ) وصـحـابـه در وضو انجام مى داده اند وآنچه وحى از آنان حكايت مى كند همين
وضوى مسح است .