در حسرت تجدد و ترقی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
همه ى تلاش ها معطوف به اين هست كه شكست پروژه تجدد و ترقى به گردن ساختار سياسى، سازمان اجتماعى، باورها و اعتقادات، نظام اقتصادى و ساير مباحث مربوط به جامعه شناسى مردم ايران انداخته شود. تعصب تجددگراها به اين پروژه با همه ى نواقص، تناقضات و تضادهايش هيچ گاه به جامعه ى علمى ايران اجازه نداد كه فارغ از همه ى شعارها، سطحى نگرى هاى سياسى - فرهنگى و اجتماعى به ذات و درون خود اين پديده نظر افكند و سنخيت يا عدم سنخيت آن را در جامعه ى ايران به آزمون گذارد. برچسب هايى چون، استبداد زده، اقتدارگرا، ضد علم، ضد ترقى، ضد آزادى، ضد حقوق بشر، ضد پيشرفت، متحجر، عقب مانده، كهنه پرست و دهها وصله ى شبيه به اين، آن قدر در دكان پيروان تجدد و ترقى خريد و فروش گرديد كه در طول اين دويست سال از تاريخ تجددگرايى، گويى كالاى ديگرى از علم، معرفت، حكمت، سياست، آزادى انديشه و غيره در اين فوق بازار (سوپر ماركت) خريدارى ندارد. مقاله ى حاضر در نظر دارد علت ناكامى پروژه تجدد و ترقى در ايران را از اين زاويه مورد تجزيه و تحليل قرار دهد، بررسى ناكامى اين طرح در ايران از اين زاويه، به نظر نويسنده اين مقاله به منزلت تفكر و نسبت آن با تجدد بر مى گردد. در اين ديدگاه كه يك ديدگاه درونى به پروژه تجدد و ترقى، برداشت پايه گذاران آن از اين مفهوم و منزلت فكرى و اجتماعى نظريه پردازان اين طرح است، داعيه ى تجددگرايى و ايجاد دگرگونى و تحول در جامعه از زاويه ى يك كار پيامبر گونه مورد بحث و بررسى قرار خواهد گرفت، مهندسى اجتماعى و معمارى چنين كار سترگى از نوع مهندسى و معمارى هاى معمولى و عادى نيست كه به صورت معمولى و عادى نيز از كنار آن بگذريم. همان طورى كه داستان تجدد در انبياء و اديان الهى با تفكر در هستى آغاز مى شود در نهايت منجر به تغيير و دگرگونى در عالم و آدم مى گردد، بايد ببينيم كسانى كه بر جاى پيامبرى تكيه زدند و شعار كار پيامبرى كردن دادند در ع