تجددطلبى: گذار از بازگشت به اصول اوليه به بى اعتبارى و گسست از اصالت ها
پذيرفتيم كه عينى ترين مفهومى كه جريان هاى فكرى و سياسى عصر مشروطيت، با آن به چالش و نفى وضع موجود (يعنى ساختار ارتجاعى نظام قاجارى) پرداختند؛ مفهوم تجدد و ترقى است. اما، مقايسه و تطبيق افكار و انديشه هاى اين دوره در آينه ى تجدد و ترقى، اگرچه عينى و تاريخى است اما، ساده و كليشه اى نيست، زيرا خود اين دو مفهوم، اگر چه نقطه عزيمت و چشم انداز نگاه ما به جريان هاى فكرى و سياسى عصر مشروطيت است ولى از آن طرف نقطه ى چالش ها، اعتلاف ها و اختلاف هاى اين دوران نيز مى باشد. بخش اعظمى از تقسيم بندى هاى جريان هاى فكرى، اجتماعى و سياسى ايران در تاريخ معاصر، زائيده اين دوره و در گرو فهم و درك آن ها از مفهوم تجدد و ترقى است. ساده لوحانه است اگر تصور شود، جريان هاى عصر مشروطيت ايران و يا به تعبير دقيق تر، جريان هاى فكرى، اجتماعى و سياسى ايران معاصر را بايد در چشم انداز موافقت آنها با تغيير وضع ارتجاعى، نفى گذشته و پذيرش تحولات جديد در حوزه انديشه، ساختار سياسى، نظام اجتماعى و ارزش هاى فكرى و يا مخالفت آنها با اين تغييرات مورد بحث و بررسى قرار داد. احساس اين مسئله كه ايران به عنوان يكى از مراكز بزرگ توليد فرهنگ و تمدن جهانى، سال ها از قافله ى فرهنگ سازى و درك شرايط تاريخى جديد دورمانده و ضرورت يك انقلاب اجتماعى و فكرى براى آن بديهى است، يك احساس مشترك ميان متفكران و حتى كارگزاران نظام قاجارى بود. چالش هاى عمده فكرى و سياسى ايران معاصر، چالش دفاع از وضع موجود در مقابل نفى و اصلاح آن نيست، بلكه چالشِ نحوه تغيير وضع موجود و رسيدن به يك شرايط مطلوب هست.