از ديگر اركان فقر تفكر در جريان تجددگرايى معاصر مى توان به مسئله ى اعتقاد به تاريخ مصرف عقل در اين جريان اشاره نمود، براساس اين ديدگاه هر عقلى كه با عقلانيت تفكر جديد همسازى و همسنخى نداشته باشد تاريخ مصرف آن به اتمام رسيده است، اعم از اينكه عقل ايرانى باشد يا عقل شرقى و يا عقل دينى. اين عقل و همه ى محصولات آن مربوط به گذشته است و به اعتبار اينكه تعلق به گذشته دارد، كاربرد آن در تحولات حال و آينده مثمرثمر نخواهد بود. اگر هم هنوز نيمه جانى براى اين عقول قائل باشيم فقط در حيطه ى زندگى فردى است، براساس همين تفسير ساده انگارانه از مفهوم عقل، جريان تجددگرايى در ايران نيز مدعى شد كه محصولات انديشه ى متفكرين ايران در ادوار گذشته چون متعلق به دوره خاصى است، مصرف آن در حال و آينده چيزى جز سنت گرايى و كهنه پرستى و تحجر نخواهد بود. محصولات عقل پيشينيان راهگشاى مسائل امروز و فرداى ما نيست، پيروان اين نگاه حتى در مورد اديان نيز چنين حكمى را صادر مى كنند و مدعى هستند كه عقل پيامبرى و عقل دينى نيز تاريخ مصرف دارد، متعلق به دوران ماقبل علم بوده است!