انقلاب مشروطه، پيروزى ترقى خواهى مقلّدانه و تحقق اتوپياى ترقى
تمناى ترقى به شيوه فرنگستان كه نزديك به يكصد سال آتش در خرمن بخشى از كارگزاران سازمان سياسى و اقتصادى نظام قاجاريه انداخته بود، بالاخره در انقلاب مشروطه به ثمر نشست. نوستالوژى پيشرفت و اتوپياى ترقى در فقدان نظم فكرى، عدم انسجام رهبرى سياسى، و بلواى تضاد تاريخى مشروطه و استبداد، شرايط تحقق پيدا كرد. انقلاب مشروطه اگر چه در مرحله ى نفى وضع موجود، خاستگاه آزادى، استقلال و حاكميت آرمانهاى مذهبى مردم ايران و بى ترديد، تحت رهبريهاى متفكران مذهبى به پيروزى رسيد؛ اما در مرحله تأسيس نظام مطلوب، ميدان آزمايش و تحقق اتوپياى ترقى و پيشرفت گرديد. اينكه چرا جريان تجددطلب مذهبى حاكميت فكر و انديشه ى خود را بر ساختار نظام سياسى حاصل از انقلاب بزرگ عدالتخواهى و قانون طلبى مردم ايران از دست داد نياز به بررسيهاى دقيق و عميقى دارد كه در حوصله ى اين بحث نيست اما در اين مسئله ترديدى نيست كه اركان نظام انقلابى ايران كه معروف به انقلاب مشروطه گرديد، مطلقاً جولانگاه انديشه هاى تجددطلبى و ترقى خواهى مقلدانه شد. نظام مشروطه ى ايران برخلاف انقلاب مشروطه، تحقيقاً يك نظام فرنگى مآب بود. برخلاف پاره اى از داوريهاى غلط عده اى از مورخين و محققين، انقلاب عدالتخواهى و قانون طلبى مردم ايران كه معروف به انقلاب مشروطه گرديد، يك انقلاب برخاسته از عمق خواسته ها، مطالبات، باورها و ارزشهاى جامعه ايرانى بود، اما هيچ دليل منطقى در دست نداريم كه ناچار باشيم بپذيريم نظامى هم كه به نام نظام مشروطه روى كار آمد چنين خصيصه هاى داشته است.