بازگشت ترقى خواهى و تجددطلبى مقلدانه با شعار نوزايى
نمودهاى عينى اين ترقى خواهى، به صورت منسجم، براى اولين بار در آثار و نوشته هاى ميرزا فتحعلى آخوندزاده وجود دارد و به تحقيق مى توان ادعا كرد كه آثار و افكار وى تقليدى بى چون و چرا از وجوهات تفسير تجدد به منزله ى بازگشت به اصول اوليه و اصالتها به تعبير رنسانسى است. با قاطعيت نمى توان ادعا كرد كه آيا آخوندزاده آثار ماكياولى در عصر نوزايى (رنسانس) اروپا را مورد مطالعه قرار داده است يا خير؟ اما مكتوبات كمال الدوله، الفباى جديد و مكتوبات، و ساير آثار وى نشان مى دهد كه او درك درستى از فرآيند تجددطلبى و ترقى خواهى اروپا دارد. چشم انداز آخوندزاده از شرايط تاريخى ايران، چشم انداز شباهت آغاز تجدد و ترقى و دگرگونى اروپا است. او با درك سه مرحله از مفهوم نوزايى و تجدد اروپا، كه متأثر از تفسيرهاى ماكياولى است، تصور مى كند كه دو مرحله ى آن با شرايط تاريخى ايران همسازى مطلق دارد. بنابراين در آثار خود حتى با لحن گزنده تر از ماكياولى به انتقاد از شرايط تاريخى ايران مى پردازد. اگر نوزايى اروپا در تفسير ماكياولى از طريق بازگشت به اصول اوليه و اصالتهاى امپراطورى يونان و روم براى بازسازى دولتهاى پادشاهى و بازگشت به اصالتهاى امپراطورى روم براى بازسازى دولت هاى جمهورى و بازگشت به اصالتهاى اوليه ى مسيحيت (دورى از دنيا و جدايى دين از سياست) براى بازسازى جامعه دينى ممكن است، آخوندزاده به دو مرحله از اين سه مرحله بازسازى توجه دارد؛ او بازگشت به اصول اوليه و اصالتهاى نظام شاهنشاهى و نظريه شاهى آرمانى را در ايران باستان و بازسازى سياست دينى را در بازگشت به اسلام پروتستانى كه از نظر وى اسلام على ذكرةاسلام اسماعيلى مذهب هست، در نوشته هاى خود ترويج مى كند.