ديدگاه تاريخى ابن خلدون به ما مى آموزد كه جوامع بزرگ، تمدن هاى پيشرفته، پيامبران تاريخ ساز و دولت هاى نيرومند، زاده آرمان ها و عصبيت ها هستند، پايدارى آنها وابسته به استمرار آرمان ها و عصبيت ها است و اين پايدارى تا زمانى هست كه علل و عوامل آن عصبيت كه به منزله ى قراردادى نيرومند و ناگسستنى عمل مى كند، منتفى نگردد، چنانكه ابن خلدون مى نويسند: «حمايت و دفاع و توسعه طلبى و هر امرى كه بر آن اجتماع مى كنند از راه عصبيت ميسر مى شود.» در انديشه ى ابن خلدون، عصبيت كه ابزار تحقق عقلانيت اجتماع سياسى است، در فرآيند زمان، در معرض «خلع و لبس» قرار دارد. اديان، جوامع دينى، دولت هاى بزرگ و پادشاهان نيرومند وقتى به سراشيبى انحطاط و زوال خواهند افتاد كه آن آرمان ها و عصبيت هاى اوليه اى كه منجر به پيروزى و پايدارى آنها گرديد به دلايلى درهم شكند، بر همين اساس ابن خلدون معتقد بود كه: رفاه، ناز و نعمت، تن پرورى، خوارى و انقياد و عدم پايبندى به آرمان ها، ارزش ها و سنت ها، از جمله عوامل از هم پاشى خداوندان قدرت و عصبيت مى باشد. وى معتقد است، تا زمانى كه عصبيت در يك جامعه، دولت و سلطنت، امكان بازسازى و بازپرورى دارد آن جامعه، دولت و سلطنت در تاريخ پايدار مانده و منشاء تمدن، تحول و دگرگونى خواهد بود.