در حسرت تجدد و ترقی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

در حسرت تجدد و ترقی - نسخه متنی

مظفر نامدار طالشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اين مقاله در بخش ديگرى از جنبه ى تاريخى به اين مسئله خواهد پرداخت و در اينجا ضرورتى به توضيح بيشتر نيست. بنابراين، وقتى صحبت از نسبت تفكر و تجدد و فقر تفكر در انديشه ى تجددطلبى معاصر مى كنيم مراد ما آن است كه تجدد و ترقى در جايى اتفاق خواهد افتاد كه اولاً ماحصل انديشه، تفكر و تعقل در عالم و آدم باشد، ثانياً آن جريانى كه داعيه ى تجدد دارد استعداد، شأن و منزلت اين داعيه را داشته باشد، ثالثاً آن طرحى كه براى اين دگرگونى ارائه مى دهد حداقل براى خود او موهوم و مبهم نباشد. تاريخ گواه صادقى است كه جريان تجددطلبى معاصر ايران در طول تاريخ تجددطلبى، در هر سه زمينه دچار فقر بوده است، اين جريان اگر چه در مواجهه با تحولات جديد دچار تحير شد اما اين تحير، تحير فلسفى نبود كه منجر به تفكر گردد؛ اين تحير فقط نوعى تحير ابزارى بود، معطوف به فكر و انديشه نبود. معطوف به محصول انديشه بود. اين جريان اگر چه صداى پاى انحطاط جامعه ى ايران عصر قاجارى را شنيد اما در شناخت علل و عوامل اين انحطاط راه خطا پيمود و اين خطا در حقيقت محصول فقر تفكر او بود، زيرا وقتى بحث از انحطاط يا فروپاشى يك جامعه اى هست به خودى خود ما با مفاهيم ارزشى، اخلاقى و حتى ايدئولوژيكى سروكار پيدا مى كنيم، تا نسبتى براى سنجش انحطاط نداشته باشيم بحث از انحطاط، يا پيشرفت يا ترقى يا تجدد و مفاهيمى از اين قبيل بحث ذهنى است، چون ما اين وضع، اين دوره، اين جامعه، اين فكر و اين انديشه را با يك الگوى عينى يا آرمانى سنجيده ايم كه صحبت از انحطاط و اعتلا، عقب ماندگى و پيشرفت به ميان مى آوريم، و گرنه كدام عقلى مى پذيرد كه جامعه اى در نسبت با خودش پيشرفته يا عقب مانده است؟

/ 304