در حسرت تجدد و ترقی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
يعنى از درون رشد طبيعى و تاريخى ايران كه در نوزايى و تحول عصر صفوى به دستاوردهاى بسيار باشكوهى دست يافت، متولد نگرديد. بلكه از ابتدا اين موجود فرزند تهاجم برترى جويانه ى تمدن جديد فرنگستان به استقلال، تماميت ارضى و هويت تاريخى جامعه ايران بود. اين اولين و اساسى ترين مشكل جوهرى و ذاتى جريان روشنگرى و روشنفكرى در ايران مى باشد. يعنى فقدان هويت تاريخى و تولد غيرطبيعى در جامعه. دومين مشكل ذاتى و جوهرى اين جريان، انعقاد نطفه ى آن در بستر قدرت نظامى و سياسى حاكم بر جامعه ى ايران بود. روشنفكرى از جنبه تاريخى از درون خاندان قاجار و عناصر و اركان وابسته به قدرت قاجاريه متولد شد. از ابتدا اين موجود هيچ سنخيتى با عموميت جامعه ايران نداشت. نه نيازهاى مادى جامعه را درك كرد، نه روح اين جامعه را مى شناخت و نه اعتقادى به باورها، ارزش ها، بينش ها و گرايش هاى اين جامعه داشت. روشنفكرى در ايران ساخته و پرداخته قدرت قاجاريه براى حل مشكل نارسايى هاى دولت مركزى در بخش امنيت مرزهاى كشور بود. به عبارت ديگر روشنفكرى و روشنگرى در ايران از ابتدا در بستر سازمان نظامى و اقتدار سياسى ايران زاييده شد. و يكى از دلايل اساسى ناكامى و ناتوانى اين جريان در انجام وظيفه ى خود همين وابستگى به قدرت نظامى و سياسى حاكم بر ايران بود. چرا روشنفكرى ايران تا آستانه انقلاب اسلامى هيچگاه نتوانست خودش را از پناه قدرت سياسى حاكم بر كشور خارج كند؟ چون ذاتاً وابسته به اين طبقه بود كنكاش در ارتش و سازمان نظامى ايران براى شناخت، ماهيت و جوهر روشنفكرى اهميت بسيار زيادى دارد، زيرا روشنفكرى زاييده تمايلات نظامى گرى سران قاجاريه پس از شكست در جنگ هاى ايران و روس مى باشد.