در حسرت تجدد و ترقی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
4- تضاد مليت و اسلاميت (از سقوط رضاخان تا كودتاى 28 مرداد 32) 5- تضاد ارتجاع و مترقى (از كودتاى 28 مرداد تا انقلاب اسلامى) 6- تضاد چپ و راست (عصر جمهورى اسلامى) اين تضادهاى تاريخى، در تاريخ نگارى دو طرفه در يك مفهوم كلى و عمومى تحت عنوان «تضاد سنت و مدرنيته»، سيطره تاريخى خود را از مشروطه تا به امروز چنان بر سر تاريخ نگارى ايران تحميل مى كنند و به جرأت مى توان ادعا كرد كه يكى از دلايل عدم بسط و گسترش تفكر و از بين رفتن نشاط علمى ايران در دوران معاصر، سيطره مطلقه همين جريان ثنويت گرا، بر اركان سياستگذارى، تصميم گيرى و اجراى برنامه هاى توسعه و پيشرفت مى باشد. جريانى كه نزديك به دويست سال بر تار و پود نظام اجتماعى، سامان سياسى، نظام آموزشى، تعليم و تربيت و برنامه ريزى هاى كلان توسعه كشور سلطه ى مطلقه داشت و هنوز هم در حسرت تجدد و ترقى مى سوزد. با اين تفاصيل، مفهوم محورى اين فصل در مقايسه جريان هاى فكرى عصر مشروطه نسبت به پديده اى به نام غرب، خارج از القائات اسطوره اى مدرن و ثنويت گرايى هاى تاريخى مبتنى بر يك مفهوم عينى و تاريخى به نام «تجدد و ترقى» است و همانطورى كه ادعا شد فكر تجدد ر