در حسرت تجدد و ترقی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
پس وقتى ما از هويت و مليت ايرانى بحث مى كنيم، يعنى عنصر واحدى كه شامل و جامع اين شخصيت ها است و در مقطع خاصى نمى توان اين عناصر را از وى گرفت، بدون از هم گسيختن اين شخصيت؛ زيرا اين عنصر كاملاً شخصيت تاريخى دارد و انكار يا نفى هر بخشى از اين تاريخ به منزله انقطاع تحول تاريخى اين شخصيت و بى هويت كردن آن يا گسست هويتى عنصر ايرانى مى باشد. در اين تعريف، در حقيقت، شخصيت و هويت ايرانى كه امروز از آن به عنوان مليت نام مى بريم هويتى است كه عناصر شناساننده آن در پناه يكديگر و در يك تكامل كاملاً طبيعى و تاريخى شكل گرفته است و نمى توان گفت كه هر كدام از آنها به تنهايى شاخص تعيين كننده هويت ملى ايرانى مى باشند. يعنى، اگر كسى صرفاً عنصر زبان و خط را تشكيل دهنده وجدان جمعى و هويت ملى بداند و به بهانه ى حفظ اين عنصر جلوى هرگونه تحول مفاهيم زبانى را در سير تحولات يك ملت ببندد، به همان اندازه يكى از واحدهاى شناسايى هويت ملى را متزلزل كرده است كه آن ديگرى براى رسيدن به ترقى و تجدد جواز حذف زبان و خط و تغيير و تبديل آنى آن را صادر كند. همان طورى كه اگر كسى صرفاً عنصر نژاد را شاخص هويت ملى بداند كمر به تشتت و افتراق ملى بسته است.