در حسرت تجدد و ترقی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
اگر نسل چهارم روشنفكرى عنصر اشتراك نژادى ايران و اروپا را جواز پذيرش تمدن غربى مى داند و از اين طريق مى خواهد اثبات كند كه در مفهوم بازگشت به خويشتن با توجه به اين اشتراك پذيرش تمدن غربى تضادى با مليت ايرانى ندارد، در عصر جمهورى اسلامى به نحو زيركانه اى عنصر نژادى جاى خود را به عنصر اعتقادى مى دهد و تجددطلبان غرب گرا در قالب روشنفكران دينى مدعى هستند كه: سخن اصلى من اين است كه ما از پشتوانه هاى معنوى و فكرى سرشارى بهره منديم كه بايد در همان ها نوزايى كنيم حتى بر اين اساس، كه دين اسلام و اديان يهوديت و مسيحيت هر سه متعلق به حوزه ابراهيمى هستند، مى توان از تجربه اى كه غرب در زمينه نوزايش سنت هاى مذهبى خودش در دوران مدرنيته دارد استفاده كرد و الهام گرفت. در اين تعبير اشتراك دين اسلام با اديان مسيحيت و يهوديت كه دين مسلط مدرنيته و تجدد و ترقى در حوزه اديان ابراهيمى است جواز پذيرش تمدن غربى قرار مى گيرد و از اين طريق مفهوم بازگشت به خويشتن نه از طريق عنصر نژادى يا زبانى يا ساير شاخصه هاى شناسايى مليت و هويت بلكه از طريق عنصر اعتقادى مورد پذيرش قرار مى گيرد. به نظر مى رسد جريان روشنفكرى در نسل جديد كه به نام روشنفكرى دينى و در قالب شعار ملى - مذهبى فعاليت مى كند هنوز نتوانسته است خود را از چنبره انديشه ى برترى عقل فرنگى و أخذ تمدن غربى خلاص كند. شعار ملى گرايى در نسل جديد چيزى فراتر از ملى گرايى استحاله شده در غرب گرايى نسل هاى گذشته نيست تنها تفاوت اين شعار در نحوه ادغام اين مليت در تمدن غربى است.