در حسرت تجدد و ترقی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
هر دو، عبور از محصولات انديشه ى غربى را آرزوى انديشه ى تجدد و ترقى خود مى بينند و هر دو به يك نتيجه ى مشابه نيز مى رسند. اما گويى جريان روشنفكرى ظرف اين يكصد و اندى سال در انگيزه ها، باورها و خواسته هاى خود هيچ تغييرى نداده است. همان حرفى را كه ملكم خان و آخوندزاده در يكصد و اندى سال پيش مى زدند. امثال آشورى، غنى نژاد و ديگران امروز هم مى زنند؟ پس تفاوت اين دو بينش و گرايش در كجا است؟ آيا اصلاً جريان روشنفكرى در سير تاريخى خود تحولى را پذيرفته است؟ تا اينجا ماهيت شعار ملى گرايى در انديشه ى جريان روشنفكرى را از سه زاويه مورد بحث و بررسى قرار داديم و متوجه شديم كه اين جريان عليرغم ادعاهاى خود نه تنها در باورهاى ملى گرايى به مثابه اعتقاد به عناصر شناسايى هويت ملى يعنى زبان، خط، آداب و سنن و غيره پاى بندى نشان نداد بلكه به شعار ملى گرايى به منزله پذيرش باورها و ارزش ها و اعتقادات و ملى گرايى به منزله ى اعتماد به توانايى ها و استعداد مردم نيز تعهدى در طول تاريخ از خود نشان نداده است. و از همه مهم تر ديديم كه بررسى تاريخ روشنفكرى ايران نشان مى دهد كه استحاله ى مفهوم ملى گرايى در غرب گرايى از اركان عملى سياسى، اجتماعى، اقتصادى و فكرى جريان روشنفكرى است كه قابل انكار تاريخى نيست. به نظر مى رسد براى تبيين علل ناكامى هاى ايران در دوران سلطه ى جريان روشنفكرى بر انديشه ترقى، تجدد و اصلاحات نياز داريم كه سير تحول انديشه ى تجدد و ترقى و مفهوم غرب گرايى در انديشه ى اين جريان را نيز تا حدودى مورد بحث و بررسى قرار دهيم و در انتها نتايج خود را پيرامون اثبات زمينه ى اصلى اين نوشته ى كه استحاله ى شعار ملى گرايى در غرب گرايى است، ارزيابى كنيم.