در بخش هاى پيشين مقاله نشان داديم كه چگونه شعار ملى گرايى در گرايش هاى مختلف خود چيزى جز ترويج غرب گرايى در ايران نبود. از ابتدا ماهيت ذاتى و هويت تاريخى اين جريان نشان مى دهد كه ملى گرايى در قالب ترويج غرب گرايى رشد كرد و در همان ابتداى راه به نفى همه شاخصه هاى شناسايى هويت ملى و باورها و ارزش هاى معنوى آن پرداخت و به صورت پارادكسى براى مليت و هويت ايرانى درآمد. تجدد و ترقى، اگر به معناى نزديك شدن به ماهيت حقيقى جامعه ى ايرانى تعريف شود و اين ماهيت نظر به آداب، سنن، اعتقادات و ارزش هاى نهادينه شده ما داشته باشد و كالاهايى كه به نام انديشه تجدد و ترقى در ايران ترويج مى شود رنگ و بوى يك ملت و مذهب خاصى را به خود نگيرد، بى ترديد ذهن و عقل ايرانى مستعدترين عقول براى پذيرش حقايق عالم هستى مى باشد. همان طورى كه فرهنگ و تمدن اسلامى توانست اين عقل مستعد را بارور كند و خود از بارورى آن بارور شود، امروزه هيچ محققى نمى توان ميزان تأثير عقل ايرانى را در بارورى آن بارور شود، امروزه هيچ محققى نمى تواند ميزان تأثير عقل ايرانى را در بارورى فرهنگ و تمدن اسلامى ناديده بگيرد.